باهمآد " برابري، آزادي و رهايي "

چرا جمهوری ایرانی؟


در انتخابات 22 خرداد و حوادث پس از آن، نه یک نفر از سلطنت طلبها و نه حتی یک نفر از سازمان مجاهدین خلق و هواداران این دو گروه مشارکت داشتند. همه آنهایی که به خیابانها آمدند سبز سبز بودند و سرخها ترجیح دادند تا در ایران، از خانه هایشان جریانات را دنبال کنند، و در خارج از کشور نیز با علم کردن پرچم خودشان، تجمعاتی جدا از سبزها براه بیاندازند.
سلطنت طلبها و مجاهدین خلق بر خلاف ادعای دروغین حکومت، نه تنها در تظاهرات و اعتراضات شرکت نداشته اند بلکه کوچکترین نقشی هم در "شعارسازی" ایفا نکرده اند. طرز فکر ایشان قادر به تزریق شعار به جوانان سبز نیست.
خصوصاً پس از روز قدس، دستگاه تبلیغاتی کودتاچیان بسیار کوشید تا سران جنبش سبز را بدلیل برخی شعارها مرعوب و وادار به موضع گیری نماید. از همین روی توضیحاتی چند در خصوص شعارهای مورد بحث ضروری بنظر می رسد:

استقلال آزادی جمهوری ایرانی
شعارهای مردم تا قبل از انتخابات، تبلیغ انتخابات و تشویق به مشارکت بیشتر بود، این شعارها بلافاصله پس از کودتای انتخاباتی و از صبح 23 خرداد تبدیل به شعارهایی بسیار محتاطانه و مؤدبانه حول محور تقلب در انتخابات و بازپس گیری آراء شد.
با حضور رهبر در نماز جمعه 29 خرداد و تهدیدات صریح وی بر علیه مردم و بلافاصله پس از شلیک اولین گلوله ها در 30 خرداد که نتیجه مستقیم تحریکات و فرامین خامنه ای بود، مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور به دفاع از خود در برابر ولایت خودکامه و خونریز پرداختند.
پس از یک دوره طولانی سرکوبهای شدید و اثبات تجاوزات و شکنجه ها در زندانها و دادگاههای نمایشی و اعترافات فرمایشی، مردم برای شرکت در راهپیمائی روز قدس به شدیدترین شکل تهدید شدند و اینبار شعار تدافعی جنبش سبز، استقلال آزادی جمهوری ایرانی بود.
حکومتیان بسیار هراس آلود نسبت به این شعار واکنش نشان دادند و نامه پراکنی هایی توسط عمله حکومت انجام گردید و سران جنبش سبز را مورد تهدید قرار دادند. حکومت، این شعار را بر خلاف قانون اساسی و در تضاد با "محور اعتقادی و استراتژیک امام" دانست. چنین قضاوتی، اوج پررویی و تکبر حکومت است. دقیقاً همانند اینکه سارقی به منزل شما آمده باشد و در حین سرقت، گیر افتاده باشد و با اسلحه برادر شما را کشته و شما با دستان خالی در مقابل سلاح او و جنایتکاری وی و دستان آلوده بخون برادرتان، با کلماتی تند آن دزد را خطاب قرار می دهید و ناگهان جناب دزد بخشم آمده و به شما هشدار می دهد که بر اساس قانون اساسی شما در موقعیتی نیستید که به او دشنام بدهید و باید از کلامتان عذرخواهی کنید.
سران جنبش سبز تنها دلیل موفقیتشان در بسیج کردن توده ها، تکیه بر آگاهی و بینش مردم بود، آن بخشی از مردم که آگاهی کمتری داشتند فریب تظاهر حکومت سیاهی را خورده و به آنها رای دادند، اگر بخواهیم آگاهی را از سبزها بگیریم آنها همه سیاه خواهند شد و نه سرخ. ما نمی توانیم به جوانانمان بگوئیم که عقل خود را تعطیل کنند و حقایق را نبینند. فهرست بسیار طولانی وعده های رهبران جمهوری اسلامی قبل از انقلاب که به همه آنها پشت کردند، و سالها تعطیل قانون اساسی، و در حوادث اخیر، کودتا بر علیه مردم، سرکوب و کشتار و شکنجه و تجاوز، هیچ اثری از جمهوری اسلامی و قانون اساسی بر جای نگذاشته و بزرگترین ناقض قانون اساسی نیز خود حکومت است.
اینکه شعار جمهوری ایرانی مطابق قانون اساسی و آرمانهای "امام" نیست آیا به این معنی است که تقلب، کودتا، سرکوب، کشتار، شکنجه و تجاوز دقیقاً منطبق بر قانون اساسی و آرمانهای "امام" است؟
قانون اساسی یک متن مقدس و آسمانی نبوده و همه اصول آن قابل تغییر است و تشخیص ضرورت تغییر در قانون اساسی بر عهده مردم است، همان مردمی که با رای آنها جمهوری اسلامی وجاهت قانونی پیدا کرده است اینک به این نتیجه رسیده اند که جمهوری اسلامی نمی خواهند و جمهوری ایرانی می خواهند.
هر گونه پسوند اسلامی یا مذهبی، همانگونه که نظام حاکم اثبات کرد، ابزاری برای تبعیض و ستم و بیداد بنام دین خواهد شد. حکومت مذهبی، خود را پشت نام خدا پنهان کرده و به هیچ کس اجازه انتقاد نداده و بنام خدا شکنجه می کند، بنام خدا ظلم می کند و بنام خدا خلق را می کشد. مگر اینهمه شکنجه در زندانها به بهانه اسلامی بودن نظام و تغییر نام آن از شکنجه به تعزیر، تطهیر و تقدیس نمی شود؟ بازجویان هنگامی کا کابل را با تمام قدرت بالا می برند تا بر کف پای زندانی بکوبند چه چیزی را فریاد می کنند؟
جمهوری ایرانی، مطالبه ای قانونی و برحق بوده و باید به خواست و نظر مردم احترام گذاشت. دفاع از جمهوری اسلامی را بگذارید بر عهده آنهایی که بنام اسلام پایه های قدرت خود را با پلیدترین روشها تحکیم می کنند و برای حکومت کردن از هیچ جنایتی ابا ندارند. اگر کسی قصد سوء استفاده از دین و جنایت بنام مذهب و شیادی تحت لوای تقدس را نداشته باشد، بدنبال پسوند "اسلامی" برای جمهوری نخواهد بود.

نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
در این شعار نیز نهایت شعور نهفته است. جمهوری اسلامی غزه را جایگزین فلسطین کرده و این خود جنایتی بزرگ در حق مردم مظلوم فلسطین است. حماس با دلارهای سخاوتمندانه این نظام توانست بر علیه دولت قانونی فلسطین کودتا نموده و با جدا کردن غزه از فلسطین، بزرگترین خدمت را به اسرائیل نماید. فلسطینیان غزه، بیشتر از اسرائیل از حماس تنفر دارند و تحت استبداد و ظلم حماس به فغان آمده اند.
حکومت، مردم ایران را متهم می کند که با شعار نه غزه، فلسطینی ها را فراموش کرده اند، ملت در مقابل، معتقد است که این حکومت است که با خائن نامیدن حکومت قانونی فلسطین و دسیسه چینی بر علیه آن، بخش اعظم مردم فلسطین را مورد بی توجهی قرار داده و بخش باقیمانده مردم فلسطین در غزه را نیز دچار بلای حماس نموده است. حمایت از فلسطینی ها بشرطی که تأئید کننده اوامر جمهوری اسلامی باشند که حمایت نیست، بلکه خیانت به آرمانهای فلسطین و باسارت درآوردن مردم فلسطین تحت منافع یک کشور دیگر است. اگر ما واقعاً می خواهیم از فلسطینی ها حمایت کنیم، اولین گام در این راه، احترام به انتخاب و رای خود مردم فلسطین است، در حالیکه اراده و خواست مردم فلسطین برای رژیم ایران فاقد هرگونه ارزشی است.
شعار نه غزه، نه به حماس، نه به دخالتهای منفعت طلبانه کشورهای دیگر در فلسطین و قربانی کردن این مردم مظلوم است.
نه لبنان نیز یک تودهنی محکم به مزدوران حسن نصرالله است که با پول مردم ایران گردنش را کلفت کرد و نمک خورد و نمکدان شکست. بخشی از نیروهای حزب الله لبنان که برای دوره های آموزشی در ایران بودند در جریانات اخیر برای سرکوب مردم بکار گرفته شدند و دست روی نوامیس ایرانیان بلند کردند و باید بدانند که تاوان این پست فطرتی را خواهند داد.
شناخت مردم ایران از حزب الله لبنان فقط از طریق تبلیغات رسمی حکومت بوده است که از آنها چهره یک مبارز و قهرمان را تصویر می کند ولی آیا تا کنون به نحوه پیدایش حزب الله نیز پرداخته اند؟ پس از حضور نیروهای سپاه در لبنان و به مدد دلارهای نفتی، برادرکشی بین شیعیان در لبنان راه انداخته شد و بزرگترین حرکت شیعی لبنان یعنی جنبش امل، توسط مزدوران جمهوری اسلامی پاره پاره شد و بسیاری از سران و نیروهای جنبش امل کشته شدند تا بر روی خونهای ریخته شده، حزب الله لبنان بعنوان عامل مطیع نظام جمهوری اسلامی متولد شود. حتی بنیانگزار حزب الله یعنی شیخ صبحی طفیلی نیز پس از مدتی پی به خیانت خود به شیعیان لبنان برده و در صدد جبران آن برآمد که بلافاصله توسط سپاه، از حزب الله لبنان اخراج و حسن نصرالله، جوان مطیع و جویای نام و نان، بجای او منصوب شد. حزب الله لبنان ماشین پخش پول است و بخش قابل توجهی از درآمدهای فروش نفت ایران به حساب سران این سازمان ریخته می شود که اندکی از آنرا بین شیعیان طرفدار خودشان پخش کرده و الباقی را به جیب می زنند.
حزب الله لبنان پس از آنکه در سال 1385 بنا به دستور رهبر ایران، جنگ 33 روزه را با اسرائیل براه انداخته و سبب بروز ویرانی گسترده در لبنان شد، در میان کشورهای عربی منفور گردید و در خود لبنان نیز بعنوان مزدور جمهوری اسلامی و خائن به لبنان شناخته شد و در انتخابات امسال دچار شکست سختی گردید که نشاندهنده کاهش شدید مقبولیت آنها در لبنان است.
نه غزه نه لبنان، محکوم کردن جیره خواران خارجی این نظام است و ربطی به حمایت یا عدم حمایت از مردم فلسطین یا لبنان ندارد. جنایت بر علیه مردم فلسطین و لبنان محکوم است، چه توسط سربازان اسرائیل و چه توسط سربازان حماس و حزب الله. حمایت مردم ایران از فلسطین نیز از جنس حمایت حکومت جمهوری اسلامی نیست، ما مدافع خواست و اراده فلسطینی ها هستیم و به حق انتخاب آنها احترام می گزاریم بدون اینکه از آنها توقع تبعیت و اطاعت داشته باشیم.

مرگ بر دیکتاتور
رهبر این حکومت وقتی که سعید صادقی، عکاس جبهه ها، بهمراه جمعی دیگر از کهریزکی ها نزد وی رفتند، از آنها پرسید که چرا نمی نشینند، سعید صادقی توضیح داد که بقدری به وی و دیگر حاضرین در جلسه، در زندان کهریزک، تجاوز شده است که نمی توانند بنشینند، به گفته خود سعید صادقی رهبر چندین بار به پیشانی خود زد و از جلسه بیرون رفت، همین. نهایت ناراحتی رهبر از اینکه در زندانهایش به مردم تجاوز می کنند این است که بطور نمایشی به پیشانی خود بزند، همین. نه کسی دستگیر و محکوم شد و نه ملت را آدم حساب کردند که گزارش بدهند فرمان تجاوز را چه کسی داد و متجاوزین چه کسانی بودند و این عمل وحشیانه بر اساس کدام اصل قانون اساسی و وفق کدام وجه اسلامی بودن جمهوری انجام گردیده است.
رهبر در جای دیگری نیز برای تحمیق مردم، حمله به کوی دانشگاه و ماجرای کهریزک را جنایت خوانده و گفت که با مسببین، قاطعانه برخورد خواهد شد، سه ماه گذشته و هیچ اقدامی صورت نگرفته و فقط مردم را به مسخره گرفته اند.
هنگامی که نداها و سهراب ها مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، حکومت می توانست، اگر ذره ای برای مردم ارزش و شخصیت قائل بود، بگوید که افرادی خودسرانه این عمل را انجام داده اند و خواست حکومت نبوده و با مرتکبین برخورد خواهد شد. این ساده ترین راه دلجویی از خانواده شهیدان و مردم خشمگین بود، ولی حکومت نه تنها اینکار را نکرد بلکه با وقاحت کامل به داستانسرائی و هجو پرداخت و نشان داد که از قاتلین حمایت می کند.
حکومتی که چنین اعمالی را در کارنامه خود دارد به چه اجازه ای از جمهوری "اسلامی" دم می زند و ادعای کدام قانون اساسی را دارد؟ آیا می توان این لطیفه را باور کرد که چنین حکومتی مدافع فلسطین و لبنان است؟ بهتر است بجای اینکه از شعارهای جنبش سبز ایراد بگیرند، ذره ای حیا داشته و از رفتارشان با مردم ایران، شرمنده و پشیمان باشند.

اخراج سه دانشجوی بهائی از دانشگاه سمنان

خانمها مژده نورانی، فرحناز فلفلی و آقای اردلان تبیانیان که در کنکور سال 88 در دانشگاه سمنان پذیرفته شده بودند پس از گذشت یک هفته حضور در دانشگاه بنا به دستور حراست دانشگاه اخراج شده و از حق تحصیل خود محروم شدند.
به گزارش هرانا به نقل از کمیته حق تحصیل مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پیگیریهای این دانشجویان و مراجعات مکرر آنان به مسئولین و ریاست دانشگاه نیز نتیجه ای نداشت و تنها جواب آنها  "دستور از بالا"  عنوان شده است، لازم به ذکر است مسئولین دانشگاه ابراز نموده اند که بنا به دستور هیچ برگه و مستندی در خصوص اخراج آنان نمی توانند ارائه دهند.

چرا جمهوری اسلامی شعار ما نيست؟

سعيد قاسمی نژاد

کسانی مدعيند ۴۰ ميليون نفری که درانتخابات شرکت کرده اند از کسانی هستند که معتقدتد جمهوری اسلامی نظامی اصلاح پذير است و بنابراين دادن شعاری مغاير با جمهوری اسلامی از جانب مردم در خيابان امری غيرقابل قبول است. نه تمامی کسانيکه در انتخابات شرکت کردند معتقد به اصلاح پذير بودن نظام جمهوری اسلامی هستند و نه از اعتقاد به اصلاح پذير بودن نظام جمهوری اسلامی اين نکته بر می آيد که نبايد خواستار نظام ديگری شد. اما پيش از اينکه به اين دونکته بپردازم لازم می دانم اين نکته بديهی را توضيح بدهم که بسياری از کسانيکه در انتخابات شرکت کرده اند نه تنها به جمهوری اسلامی ارادتی ندارند بلکه ازصميم قلب با آن مخالفند و خواهان برچيده شدن بساط جمهوری اسلاميند.در انتخابات ۸۴ بخش عظيمی از مردم در انتخابات شرکت نکردند واضح بود که آن بخش ارادتی به جمهوری اسلامی نداشتند اما آن نکته ای که حياتی است وخود اصلاح طلبان هم خوب می دانند اين است که بسياری از کسانيکه در انتخابات شرکت کردند و يا حتی در ستادهای انتخاباتی اصلاح طلبان خصوصا آقايان معين و هاشمی حضور داشتند هم ارادتی به جمهوری اسلامی نداشتند ، بحث بر سر اين بود که حال که مجبور به زيستن زير دست همين موجود ناقص الخلقه هيولا صفت هستيم بهتر است کسی بر سر قدرت باشد که زندگی در اين زندان بزرگ را کمی قابل تحملتر کند ،دقيقا همين :کمی قابل تحملتر. خوب است عزيزان به ياد بياورند که بسياری از روشنفکران سکولار در آن انتخابات از اصلاح طلبان حمايت کردند نکند آنها هم از عشاق سينه چاک جمهوری اسلامی بودند؟
ممکن است کسانی بگويند اگر به جمهوری اسلامی اعتقادی ندارند چرا در انتخابات شرکت می کنند؟ سوال خوبی است چنانکه عده ای که ظاهرا هم سبزند و هم طرفدار آزادی چنين گفته اند و بدتر از خامنه ای و جنتی تکليف مردم را مشخص کرده اند که اگر جمهوری ايرانی می خواهيد حق نداشته ايد در انتخابات شرکت کنيد. مسئله اما چنان که گفتيم ساده است در انتخابات پيشين مردم وگروههای سياسی محاسبه کردند که وضعشان با شرکت در انتخابات اندکی بهتر می شود وحضوردوباره احمدی نژاد ضرری عظيم در پی دارد.شرکتی از سرناچاری و با اميد به آينده ای بهتر. شرکت در انتخابات برای مردم و بسيار گروههای سياسی ربطی به مشروعيت دادن به جمهوری اسلامی نداشت چرا که دولت در زندگی هر روزه مردم موثر است و مسائلی حياتی تر و عينی تر از مشروعيت دادن يا ندادن به حکومت را پيش پای ما گذاشته بود آن هم در وضعيتی که افق تغييرات اساسی سخت تيره بود.امروزه بسياری مجبورند سربازی خود را در سپاه بگذرانند ايا اين به معنای اعتقاد آنان به ايدئولوژی وعملکردسپاه است يا اجبارشان برای گرفتن کارت پايان خدمت؟مردم مجبورند برای حل مشکلاتشان به قوه قضائيه مراجعه کنند اين چه ربطی به اعتقاد به قوه قضائيه يا اعتقاد به اصلاح پذير بودن جمهوری اسلامی يا قوه قضائيه دارد؟از پی دولت به راستی بيمار احمدی نژاد شرکت مردم در انتخابات ضروری به نظر می رسيد ريختن اين رای به پای جمهوری اسلامی همان کاری است که آقای خامنه ای می کند.
آيا همه کسانيکه در انتخابات شرکت کردند به اصلاح پذير بودن نظام جمهوری اسلامی معتقد بودند؟ نخير. بسياری، تاکيد می کنم بسياری معتقد بودند که با شرکت در انتخابات ما اولا مطالبات خود را مطرح کرده و به گوش جامعه می رسانيم و ثانيا در صورت موفقيت و حضور کانديدايی اصلاح طلب در قدرت فرصتی برای نهادهای مدنی و نيروهای مخالف برای سازماندهی بهتر و بيشتر برای تغيير ساختاری مورد نطر فراهم می شود.اين حرفها پيش از انتخابات به وضوح زده شده است و اين بدمستيهای شريعتمدارانه و عهد شکنيهای به لحاظ تاريخی براستی مدنی براستی جای تاسف دارد.
آيا اعتقاد به اصلاح پذير بودن جمهوری اسلامی به معنای اين است که کسی جز جمهوری اسلامی چيز ديگری نمی خواهد؟خير.فی المثل نهضت آزادی از ابتدا با جمهوری اسلامی موافق نبوده است و خواهان جمهوری دموکراتيک اسلامی بود. نهضت آزادی همواره اصلاح طلب بوده است اين چه ربطی به جمهوری اسلامی خواه بودنش دارد؟اخيرا دکتر يزدی خواهان تجديد نطر در بحث ولايت فقيه وحذف آن شد. دکتر يزدی اصلاح طلب است اما اصلاح طلبيش معطوف به تغييرات اساسی در جمهوری اسلامی است، يعنی جمهوريت بدون ولايت فقيه، جمهوريت بدون حق ويژه برای روحانيون، جمهوريت بدون تبعيض عليه زنان، جمهوريت بدون تبعيض مذهبی و اين همه اگرباشد ديگرجمهوری اسلامی درکار نيست.اين آخر چه منطقی است؟ اگرکسی فی المثل در دوران رکود اقتصادی حاضرشد با حقوقی ناچيز کارکند آيا اين به اين معناست که بايد تا آخر عمر همان حقوق ناچيز را بخواهد؟ بخشهای مهمی از مردم ما اينک پس از اين خونها و هزينه ها قيام نکرده اند که فقط احمدی نژاد نباشد و مهندس موسوی باشد. شعار مرگ بر خامنه ای را نشنيده ايد؟ مردم ما قيام نکرده اند که خامنه ای نباشد و به جای او روحانی ديگری رهبر باشد خصوصا که ديگران نيز آن زمان که قدرتی داشتند بسی تندروتر از آقای خامنه ای بودند.مسئله فرد نيست نظام و جايگاهی است که استبداد را نهادينه کرده و تبعيض را روا می داند. هر قدر از آن جايگاه فاصله گرفته می شود آدميان به عقل سليم و دين رحمان و رحيم نزديک تر می شوند و هر قدر به آن جايگاه نزديک می شوند بر جنون و غضبشان افزوده می شود.در اين ميان فقيه عاليقدر آيت الله العظمی منتظری استثنايی يگانه است که با دست خود اين حلقه جنون آور قدرت مطلقه را پس زد و گوهر ايمانش را از طوفان بلا به در برد،ديگرانی که اما اينک در جنبش سبز فعالند تقريبا همگی در آزمون اين حلقه قدرت يک باری رفوزه شده اند ،سحر حلقه آنان را فريفته و آلوده کرده است.اگر حتی دستانی به خون آلوده ندارند بر دستانی به خون آلوده بوسه زده اند. اگر حتی خود پيکر ديگرانی را شکنجه نکرده اند پيکر شکنجه گران را صادقانه در آغوش گرفته اند،يا با قلم و قدم خود سرکوب را حمايت کرده اند يا با سکوتی تاييد آميز با آن ماشين کشتار و سرکوب همکاری کرده اند.گناه بيش از آنکه از افراد باشد از آن دستگاه و زمزمه سحرآميز آن حلقه قدرت مطلقه است ،آزموده را آزمودن خطاست و عاقل از يک سوراخ دوبارگزيده نمی شود .
کسانی مدعيند پای جمهوری اسلامی خونهای بسياری ريخته شده است و اين باعث می شود که همه ما مجبور به پذيرش آن باشيم. اين براستی از آن حرفهايی است که بيشترشايسته امثال عزيز جعفری و جنتی و مسعود ده نمکی است. من درباره خون تنها به سه نکته اشاره می کنم. جمع قابل توجهی از کسانی که شهيد شده اند و وصيت نامه شان قابل انتشار تشخيص داده شده در وصيت نامه هاشان خواسته اند که بازماندگان پشتيبان ولايت فقيه باشند.بسم الله پشتيبان ولی فقيه باشيد.ثانيا آنکه اگر نظامی جنگی را بی خردانه به درازا کشانيد و خون بسياری از جوانان به ناخق بر زمين ريخت اين با چه منطقی دليلی بر حقانيتش می شود ؟اگر چنين باشد رژيم هيتلری بر حق ترين رژيم تاريخ است چرا که بسياری از جوانان آلمانی با عشق برايش جان دادند.و نکته سوم انکه آيا فقط بسيجيان و سپاهيان در جنگ شهيد شدند؟ چرا آن همه سربازان وظيفه بی گناهی که يقينا بسياريشان دلداده جمهوری اسلامی نبودند همواره در گيومه اند؟چرا کسانی نمی روند ببينند آنان که به جبر زمانه به جنگ کشيده شدند چه آرزويی برای ميهن در دل داشتند؟ يقينا استمرار نظامی که جنگی بيهوده را به درازا کشاند و آنان را به کام مرگ فرستاد را در دل انتظار نمی کشيدند.
جمهوری اسلامی در شعارهای ما جايی ندارد چرا که جمهوری اسلامی بر جمجمه انسانها بنيان نهاده شده است. جمهوری اسلامی در شعارهای ما جايی ندارد چرا که جمهوری اسلامی با نقض گسترده حقوق بشر و آزاديهای اساسی پيوند يافته است. جمهوری اسلامی درشعارهای ما جايی ندارد چرا که به جای برابری تبعيض را مژده می دهد: تبعيض ميان مسلمان و غيرمسلمان، ميان مومن و کافر، ميان زن و مرد، ميان شيعه و سنی، ميان باورمند به ايدئولوژی اسلام سياسی و مخالف ايدئولوژی اسلام سياسی، ميان روحانی و غيرروحانی ...
مبارزه پيش رو يقينا مبارزه ای طولانی است و در اين راه ما نيازمند وحدتيم . وحدت اما در گروی اين نيست که کسانی تاريخ را تحريف کنند، به بهانه شرايط خطيرکنونی به ديگران زوربگويند و مدعی شوند با شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی وحدت جنبش حفظ می شود و هر کس جمهوری اسلامی را نمی خواهد جايی در ميان مردم و جنبش عظيم مردم ندارد آن هم در حاليکه اين مردمند که در شعارهايشان در برابر جمهوری اسلامی، جمهوری ايرانی را می نهند و در برابر هم غزه هم لبنان، فرياد نه غزه نه لبنان را سر می دهند. وحدت نيروها در جنبش با اصرار اصلاح طلبان بر اينکه سخنگوی اجباری بخشهای غيرمذهبی ،سکولار، مذهبی های سنتی و مخالف اسلام سياسی باشند تامين نمی شود. وحدت نيروها وقتی تامين می شود که اصلاح طلبان پايگاه واقعی اجتماعی خود، يعنی مدافعان اسلام سياسی با قرائت دموکراتيک – صرفنظر از اينکه امکان پذير هست يا نه – را نمايندگی کنند. اصلاح طلبان اگر براستی به جامعه ای دموکراتيک می انديشند بهتر است بپذيرند که حرف خود را بزنند، موقعيت موقتی که اصلاح طلبان به دليل حذف خشونت بار نيروهای ديگر توانسته اند نمايندگی انحصاری بخشهای محذوف جامعه را به دست بياورند و با منطق همين است که هست می خواهيد بخواهيد نمی خواهيد نخواهيد با خواسته های آن بخشهای محذوف برخورد کنند سريعا در حال تغيير است و ادامه آن امکان پذير نيست. اصرار بر استفاده بی رويه از سرمايه ای که موقتا در دستهای آنان است تنها منجر به از بين رفتن وحدت جنبش نمی شود اصلاح طلبان را نيز برای هميشه از دور خارج خواهد کرد.بهتر است هيچ يک ازما تجربه انتخابات ۸۴ را از ياد نبريم، بخش عظيمی از تحريم کنندگان انتخابات ۸۴ از آن انتخابات درسهای مهمی آموختند اصلاح طلبان اما گويا هنوز درس خود را نياموخته اند و با همان غرور و تبختری با ديگران سخن می گويند که موجب روی کار آمدن احمدی نژاد شد.

پايان سخن اينکه فارغ از تمامی اين بحثها اين شعار حتی به لحاظ تاکتيک تظاهراتی هم اشتباه است. در تظاهراتی که بلندگوهای حکومت فرياد نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی را سر می دهند دعوت مردم به سر دادن چنين شعاری همراه با حکومت آيا جز ياری کردن حکومت برای مصادره اين روزاست؟

13 آبان، بلوغ جنبش سبز


نیروی انتظامی مسئولیت کنترل تظاهرات 13 آبان را بر عهده خواهد داشت و برخوردها را فقط نیروهای لباس شخصی که توسط پرسنل سپاه تقویت شده اند انجام خواهند داد. گارد ویژه سپاه بصورت آماده باش در احتیاط بوده ولی در صحنه حضور مستقیم نخواهد داشت. نیروی انتظامی مؤظف است تا حد امکان از بهم پیوستن تظاهر کنندگان جلوگیری نموده و با ایجاد مانع، آنها را به دسته های کوچکتر تقسیم نموده و زمینه حمله لباس شخصی ها را فراهم آورد.
لباس شخصی ها در دسته های 50 نفره سازماندهی شده اند که بوسیله بیسیم با فرماندهی بالاتر در تماس هستند و فقط به دسته های کوچک تظاهرکنندگان حمله می کنند و هدفشان صرفاً پراکنده کردن آنها است. همه تلاش بر این است که دستجات تظاهرکننده، راهی برای تشکیل یک گروه بزرگ پیدا نکنند. هدف، سرکوب و ضرب و شتم شدید و دستگیری افراد نیست. تحلیل کودتاچیان این است که معترضین، فاقد شبکه ارتباطی و یک تشکیلات منسجم و هدایت کننده هستند و با تکیه بر اطلاعات قبلی دریافتی از طریق اینترنت یا اطلاعیه ها به میدان می آیند و در صورت برهم زدن برنامه از پیش تعیین شده آنها، امکانی برای تجدید سازماندهی و تعیین مکانی جدید برای تجمع مجدد نخواهند داشت و خودبخود پس از قدری تظاهرات کم اثر و دادن شعار، خسته شده و متفرق می شوند.
اگر جنبش سبز برنامه ماندن در خیابانها و تحصن را نداشت، حکومت، یک راهپیمائی چند ساعته و تخلیه انرژی سبزها را تحمل می کرد، ولی آنچه برای روز 13 آبان تبلیغ شده، برای جنبش سبز یک بلوغ در تصمیم گیری و برای حکومت دردناکترین تهدید است. حکومت می داند که اگر مردم موفق شوند حتی یک شب را در خیابان بمانند، مؤثرترین سلاح خود در برابر استبداد را کشف خواهند کرد و این موج تحصن های خیابانی در تهران و همه دیگر شهرها ادامه خواهد یافت و بسرعت با استقبال جمعیت های بیشتری مواجه شده و تبدیل به اعتصابات عمومی خواهد شد.
برای رهبران حکومت کاملاً روشن شده است که موج سبز دانش آموزی در سراسر کشور فراگیر شده و اخبار و اطلاعیه ها و تصاویر و فیلمهای مربوط به اعتراضات مردمی بین جوانان دبیرستانی دست بدست می شود. دانشگاهها نیز پیشاپیش برای حکومت منطقه سرخ بوده و اخیراً کارگران نیز در حال تبدیل به نیروی جدید جنبش آزادیخواهانه مردم هستند. بولتن های خبری داخلی حکومت مملو از اطلاعات مربوط به گسترده بودن نارضایتی های عمومی در اقشار مختلف مردم است.
حدود 25 میلیون نفر در انتخابات به میرحسین رای مثبت و به حکومت رای منفی داده اند و خشونتهای سرکوبگرانه و زندان و شکنجه و کشتار نیز نتوانسته سبب خاموشی و بی تفاوتی درصد قابل توجهی از این معترضین گردد. مشکلات اقتصادی شدید حکومت و ورشکستگی مالی، که حاصل سوء مدیریتها و بی لیاقتی ها و چپاول ها می باشد، حتی مردم نظاره گر را نیز به صف ناراضیان هدایت خواهد کرد. حکومت درک کرده که راهی برای تغییر وضعیت ندارد و فقط یک معجزه قادر به نجات دادن رژیم است، حکومت همه سعی خود را می کند تا با به تأخیر انداختن گامهای تعیین کننده مخالفین، نظیر تحصن خیابانی و اعتصابات سراسری، برای خودش زمان خریده و بانتظار معجزه بنشیند، شاید این معجزه بصورت حمله نظامی اسرائیل و یا شوکی نظیر انفجار مقر ریاست جمهوری در حین جلسه هیأت دولت باشد.
در مقابل، جنبش سبز در انتظار هیچ معجزه ای نیست. جنبش سبز باید همه توان خود را بکار برد تا 13 آبان را به مرحله ای نوین در مبارزات خود بدل نماید. حتی یک شب باقی ماندن در خیابان سبب تحولات گسترده ای خواهد شد. کودتاچیان از ادامه راهشان ناامید شده و وادار به گردن نهادن به واقعیتها و تمکین خواست مردم خواهند شد.
برای رسیدن به موفقیت، باید تاکتیکهای کودتاچیان برای 13 آبان را خنثی نمود. شاید به همت دوستان سبز این فهرست کاملتر شود:
+ جنبش سبز در روز 13 آبان نباید کتک بخورد. این اراده را باید به لباس شخصی ها تفهیم کرد. جنبش سبز در حد دفاع از خود و دفع حمله لباس شخص ها عمل کرده و نباید مهاجمین را تعقیب نموده و اجازه دهد تظاهرات تبدیل به زدوخورد شود. لباس شخصی ها هیچگونه جایگاه قانونی نداشته و بدون یونیفورم، فرقی با اراذل و اوباش خیابانی نداشته و همانگونه که ممکن است جمعی از افراد شرور به جمعیت حمله نمایند، باید با لباس شخصی ها نیز همانند اشرار مهاجم عمل کرده و محکم در مقابلشان ایستاد.
+ در هنگام هجوم اشرار تلاش نمائید بجای حرکت به عقب، به طرفین پخش شوید و از این طریق یک V در مقابل آنها ایجاد نمائید. اشرار خودبخود به مرکز این V هدایت شده و در منطقه خالی پیشروی می کنند در حالیکه سبزها در جناحین باقی مانده اند. در این زمان افرادی که در جناحین هستند می توانند از هر دو طرف به مهاجمینی که در قلب جمعیت قرار گرفته اند فشار آورده و آنها را وادار به فرار نمایند.
+ توجه داشته باشید که لباس شخصی ها نظامی هستند و نظامی ها قدرتشان در اسلحه اشان است و بدلیل اینکه در روز راهپیمائی، اجازه حمل سلاح گرم ندارند، بشدت ترسو و مضطرب بوده و اعتماد بنفس خود (اسلحه اشان) را همراه ندارند. از عربده کشی ها و چماق هایشان نترسید.
+ هدف باید بهم پیوستن جمعیت و ادامه تظاهرات بصورت نشسته باشد. نشستن در خیابان علامت شروع تحصن است. مسلماً در این مرحله نیروی انتظامی خودش را به چند صد متری جمعیت نشسته می رساند تا پشتیبانی لازم برای حمله لباس شخصی ها را فراهم آورد. ضرورت دارد که فاصله بین نیروی انتظامی و جمعیت توسط عده ای از سبزها که بحالت تماشاچی در پیاده روهای دو طرف خیابان ایستاده اند پر شود و محدوده وسط خیابان آزاد گذاشته شود. معمولاً لباس شخصی ها از پشت سر نیروی انتظامی آمده و با عبور از آنها به سمت جمعیت دویده و با عربده کشی، تلاش بر ارعاب تظاهرکنندگان خواهند کرد. بدلیل اینکه وسط خیابان خالی است آنها از همانجا پیشروی می کنند ولی قبل از اینکه به جمعیت برسند، و بعد از اینکه باندازه کافی از صف نیروی انتظامی دور شدند باید توسط جمعیت مستقر در پیاده روها قیچی شده و آرایششان برهم بخورد.
+ لباس شخصی ها مؤظف هستند که حتماً کارت شناسائی بهمراه داشته باشند، اگر گیر افتادند، کارت شناسائی و کفشهایشان را از آنها بگیرید.
+ لباس شخصی ها مهمترین تدبیر حکومت برای مقابله با راهچیمائی 13 آبان هستند، ما باید این سلاح را بی اثر کنیم تا کودتاچیان به یبوست فکری دچار شوند.

13 آبان خیابان ها را دوباره از یوغ دیکتاتوری آزاد می کنیم



 

ششم آبان؛ تجمع خانواده‌های زندانیان سیاسی

خانواده‌های زندانیان سیاسی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کردند که در اعتراض به ادامه بازداشت بستگان خود، ششم آبان ماه تجمعی «مسالمت‌آمیز» برگزار خواهند کرد.
این خانواده‌ها در بیانیه خود آورده‌اند که هدف از برگزاری این تجمع، «اتمام حجت برای آزادی» عزیزانشان است.
آنها در عین حال هشدار داده‌اند که چنانچه مسئولان، «تظاهر به ندیدن ما و نشنیدن پیاممان» کنند، در مرحله بعدی دست به «تحصن» خواهیم زد.

تصویر برگرفته از سایت نوروز
خانواده زندانیان سیاسی همچنین افزوده‌اند چنانچه با «تجمع و اعتصاب» به نتیجه‌ای نرسند، در مرحله بعدی «اعتصاب غذای دسته جمعی» ترتیب خواهند داد تا «آنانکه قدرت؛ چشم و گوش شان را بسته است، شاید به خود آیند.»
این خانواده‌ها ۲۸ خرداد ماه نیز طی نامه‌ای از علمای قم خواسته‌ بودند «صدای تظلم‌خواهی» مردم را پاسخ دهند و به «دادشان» برسند.
در این بیانیه جدید ‌آنها که امروز دوشنبه در وب‌سایت نوروز منتشر شده، آمده که آنها همزمان با این اقدامات، به «نهادهای حقوق بشری و کیفری بین‌المللی» شکایت خواهند برد.

در این بیانیه آمده که آنها همزمان با این اقدامات، به «نهادهای حقوق بشری و کیفری بین‌المللی» شکایت خواهند برد
این خانواده‌ها در عین حال اعلام کرده‌اند که «تا تمکین زورگویان بی‌مروت و انصاف به رهایی آزادگان دربندمان، از پای نخواهیم نشست.»
خانواده زندانیان سیاسی در بیانیه خود آورده‌اند که «ما از دادخواهی که طبق قانون اساسی و شرع حق شهروندان است، مایوس شده‌ایم.»
آنها نوشته‌اند که از پیگیری‌های قضایی و صدور بیانیه و دیدار با مراجع تقلید شیعه نتیجه‌ای نگرفته‌اند و اعلام می‌کنند که «با تمام توان و قوا برای هر رنج و سختی در اقدامات بعدی» خود را آماده کرده‌اند.
خانواده زندانیان سیاسی اعلام کرده‌اند که تحت «انواع فشار‌ها» قرار دارند و بازداشت تعدادی از بستگان زندانیان در مراسم دعای کمیل پنجشنبه گذشته را رفتاری «سیاه» می‌دانند که هدف آن، «ادامه فشارها و شکنجه روحی و روانی بر اسرای اصلاحات» است.

خانواده‌های زندانیان در عین حال هشدار داده‌اند که چنانچه مسئولان، «تظاهر به ندیدن ما و نشنیدن پیاممان» کنند، در مرحله بعدی دست به «تحصن» خواهیم زد
بیانیه این خانواده‌ها یک روز پس از آنکه فرهاد تجری عضو کمیته ویژه پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات، از احتمال آزادی «متهمانی» که دادگاه آنها برگزار شده خبر داد، منتشر می‌شود.
در جریان حوادث پس از انتخابات ایران، بیش از چهار هزار نفر دستگیر شدند که دادگاه حدود ۱۰۰ تن از آنها تاکنون برگزار شده است.
برخی اعضای حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، حزب کارگزاران ایران اسلامی و مجمع روحانیون مبارز از مهمترین چهره‌های دادگاهی شده حوادث اخیر در ایران هستند.
سعید حجاریان عضو مشارکت و جواد امام عضو سازمان مجاهدین از جمله افرادی به شمار می‌روند که پس از برگزاری دادگاه‌شان، با قید وثیقه از زندان آزاد شده‌اند.

خانواده‌های زندانیان نوشته‌اند که از پیگیری‌های قضایی و صدور بیانیه و دیدار با مراجع تقلید شیعه نتیجه‌ای نگرفته‌اند و اعلام می‌کنند که «با تمام توان و قوا برای هر رنج و سختی در اقدامات بعدی» خود را آماده کرده‌اند
جبهه مشارکت ایران اسلامی تنها جریان سیاسی است که ۲۰ عضو آن طی چهار ماه گذشته بازداشت شده‌اند. برخی از اعضای این جبهه سیاسی آزاد شده‌اند، اما چهره‌های شاخص آن همچنان در زندان به سر می‌برند.
محسن میردامادی، عبد‌الله رمضان‌زاده و محسن صفایی فراهانی از جمله اعضای زندانی جبهه مشارکت هستند.
از اعضای بلند‌پایه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب کارگزاران نیز تعدادی دستگیر و زندانی شده‌اند.
تاکنون پنج جلسه محاکمه گروهی تعدادی از بازداشت‌شدگان برگزار شده که با اعتراض‌هایی نیز همراه بوده است.

حکومت زانو زده است

گزارش تفصیلی سردار سرلشكر پاسدار غلامعلی رشید جانشین فرمانده ستاد كل نیروهای مسلح به رهبری، حاوی واقعیاتی تکان دهنده است. مخاطب این گزارش اختصاصی شخص خامنه ای بوده و وی پس از مطالعه آن، اینگونه صلاح دیده که گزارش مذکور برای فهرست محدودی از مقامات نظام ارسال گردد. این گزارش محرمانه در حقیقت مقدمه "طرح عمومی پدافند ملی" بوده که بنا به دلایل اتفاقات اخیر بطور جداگانه و قبل از اتمام طرح پدافند ملی برای رهبری ارسال گردیده است.
نگاه اول به این گزارش موجب نوعی سردرگمی می شود، زیرا مملو از آمارها و نمودارها و جداولی است که ارتباط آنها با ستاد کل فرماندهی نیروهای مسلح چندان قابل فهم نمی باشد، همچنین نتیجه گیریهایی که در بخش پایانی گزارش مشاهده می شود، بیشتر نوعی القای ترس و دلهره به مخاطبان بنظر می رسد. شاید برخی از گیرندگان این گزارش به این تصور رسیده اند که رهبری قصد دارد تا با ترسانیدن آنها از اوضاع و اغراق در وضعیت موجود، آنها را وادار به وفاداری بیشتر و حمایت افزونتر از خویش نماید.
اما آنچه بعنوان خلاصه این گزارش می توان نوشت این است که "حکومت زانو زده است."
گرچه در این گزارش در بخشی به جنبش سبز پرداخته و آنرا یک فتنه جدی بر سر راه حکومت و تهدیدی باقوه برای امنیت ملی دانسته، ولی سنگینی گزارش بیشتر بر بخش اقتصادی و مخاطرات ناشی از آن متمرکز است. وحشت حکومت از آن چیزی نیست که تا کنون در خیابانها اتقاق افتاده است، وحشت بزرگ، بخاطر آن چیزی است که در راه است.
از حدود دو سال پیش حکومت بسمت ورشکستگی اقتصادی پیش رفته است، دقیقآ در زمانی که نفت در اوج قیمت خود بوده، این عارضه همزمان با بحران جهانی و بسیار خطرناک اقتصادی سال گذشته در سراسر جهان، به اوج خود رسیده ولی تلاش گردیده تا با سیاستهایی مُسکن گونه و بویژه با تزریق نقدینگی از طریق چاپ اسکناس و چک پول بدون پشتوانه، مخفی نگاه داشته شود. ولی در حال حاضر انفجار نقدینگی و سه برابر شدن آن ظرف تنها دو سال، و ورشکستگی کامل مالی، راهی برای پنهانکاری بیشتر باقی نگذاشته است.
تصویب عجولانه طرح حذف یارانه ها در مجلس، تورم شصت درصدی در راه، لشگر بیکارانی که چند برابر خواهد شد، ورشکستگی و تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی و بسیاری از عواقب سهمگین در راه، ترس عظیم مقام عظماست.
البته سردار رشید، با نوعی خوش بینی آمیخته با حماقت، تحلیل می کند که این ورشکستگی اقتصادی گرچه منجر به توفانهایی در داخل خواهد شد، ولی ازطرف دیگر سبب می شود تا برای مدتی دشمنان نظام تلاش برای سرنگونی نظام را معلق نموده و هر گونه اقدام نظامی محدود یا نامحدود بر علیه حکومت را تعطیل نمایند. وی همچنین پیشنهاد می کند که حکومت با اتخاذ آرایش مناسب خواهد توانست بر شورشهای داخلی که وی نام آنرا "شورش پراکنده" نام گذاشته فائق آید.
بنظر می رسد که حکومت در عین حال تمایل شدیدی دارد تا این ورشکستگی اقتصادی را به اطلاع آمریکا و اروپا نیز برساند تا از این طریق آنها را از هرج و مرج داخلی و سقوط دولت مرکزی و زبانه کشیدن شعله های بی ثباتی به سایر کشورهای منطقه بترساند و حمایت مقطعی آنها را بنوعی بدست آورد.
در این گزارش به راهکارهای متعددی نیز برای کند کردن سرعت سقوط اقتصادی اشاره شده است که مسدود نمودن سپرده ها و پس اندازها و نقدینگی اشخاص و شرکتهای خصوصی و جیره بندی مواد غذایی اساسی و سوخت از آن جمله است.
در چندین صفحه از این گزارش تحلیل شده است که اگر بتوان با اتخاذ سیاست صحیح، با قدرتهای خارجی به توافق رسید، به هیچ وجه نباید از ناآرامی های داخلی نگران بود، زیرا بدون حمایت خارجی، اعتراضات داخلی به نتیجه خاصی نمی رسد. بنظر این سردار، فقط کافی است که ناآرامی ها و اعتراضات، مدیریت شوند.
آنچه در این گزارش عمیقاً باعث تأسف است، فقدان یک نگرش و قلم نظامی گرایانه و در عوض انبوهی از تحلیلهای اقتصادی است که معلوم نیست جانشین ستاد فرماندهی کل قوا چرا باید تا این اندازه در فکر مسائل اقتصادی کشور باشد. نظامیان بقدری در فعالیتهای اقتصادی غرق شده اند که بطور ناخودآگاه نگرانیهای مالی و اقتصادی آنها کاملاً بر دغدغه های نظامی اشان غلبه یافته است.
انقلاب اسلامی از روز 22 بهمن 57 گام بگام تمایلات ایدئولوژیکش را از دست داده و بیشتر بسمت "نظام" شدن غلطید، و آنچه در این گزارش می توان دید، آخرین میخ های تابوت ایدئولوژی گرایی جمهوری اسلامی است، این حکومت می خواهد تا به هر وسیله ممکن به بقای خود ادامه بدهد و در این مسیر برایش فرقی نمی کند که با آمریکا یا اسرائیل هم سر میز مذاکره بنشیند، هر امتیازی بدهد و در مقابل، تضمین بقایش را دریافت کند. سردار رشید حتی در یک خط از گزارشش هم یادی از "امت همیشه در صحنه" و "ملت قهرمان" و "مردم شهیدپرور" ایران ندارد، صحبت فقط از حکومت است و حکومت و حکومت. حکام این کشور با مردمشان قهر کرده اند. در هیچ کدام از چاره اندیشی های این سرلشگر پاسدار، اثری از مؤثر بودن مردم بچشم نمی خورد، همه مهم هستند، آمریکا و اروپائی ها، رقبای منطقه ای و حتی اهرم های فشار فراسرزمینی که اشاره به حزب الله لبنان و حماس است، هر کدام در جائی مطرح می شوند ولی امت قهرمان به فراموشی سپرده می شود.
بیشتر بنظر می رسد که این گزارش، چکیده ای از تفکرات خود خامنه ای است که بامضای سردار رشید انتشار می یابد، حتی در خود گزارش نیز اشاره شده که از رهنمودهای مقام معظم در جلسات هفتگی بهره بسیاری در تنظیم گزارش برده شده است. مایه ننگ هر ایرانی است که دلارهای نفتی، چگونه از سردمداران این حکومت، هیولاهایی زشت و نفرت انگیز پدید آورده است.
آنچه از دید این سردار و مرشد عظمایش پنهان مانده، دقیقاً همان چیزی است که به عمد، یا سهواً، نامی از آن به میان نیاورده اند، «مردم ایران». همانهایی که اکنون بپا خواسته اند تا این خودفریفتگان مالیخولیا زده را از خواب بیدار نموده و کلیدهای اداره مملکت را از ایشان بازستانند. ملت نجیب ایران، علیرغم مشارکت در جنبش سبز، هنوز با نهایت خوش بینی به حکام کشورشان نگاه می کنند و اگر بدانند که در پشت پرده واقعاً چه می گذرد و چه غفلت زدگانی حکومت را در دست دارند، قطعاً لحظه ای در خانه هایشان آرام نخواهند گرفت و به خیابانها آمده و تا کار را یکسره نکنند باز نخواهند گشت.

سازمان اطلاعات سپاه یا چکا؟

اولین بار در دهه 70 و همزمان با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، جنگ اطلاعاتی بین ارگانهای امنیتی جمهوری اسلامی شکل گرفت و وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در یک رویارویی خصمانه وارد نبرد با یکدیگر شدند. برنده این جنگ، سرویسهای اطلاعاتی غربی بودند که ناب ترین اطلاعات را مفت و مجانی بدست می آوردند. در این جنگ هر دو طرف تلاش می‌ کرد تا اسرار بیشتری را از طرف مقابل در اختیار سرویسهای غربی گذاشته و از این طریق تشکیلات رقیب را بی‌عرضه و ضعیف نشان دهند. وزارت اطلاعات در اختیار هاشمی قرار داشت و وی که همواره مخالف ورود سپاه به صحنه سیاست و مدیریت کشور بود، در صدد برآمد تا با تمرکز امور امنیتی در دست وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه را در حد یک اطلاعات نظامی، همانند رکن دوم ارتش، محدود نموده و مانع از دخالت نظامیان در سیاست گردد. سپاه برای اینکه از کارهای دولت سر درآورده و از آنچه در درون وزارتخانه ها در داخل کشور و در درون سفارتخانه ها در خارج از کشور می گذرد مطلع شود، نیاز به اطلاعات داشت. رهبر نیز پس از مدتی احساس کرد که جریان اطلاعات بتدریج از دستش خارج شده و او نیز بدون اطلاعات، فاقد قدرت خواهد بود.
سپاه با حمایت رهبر نیروی قدس را تشکیل داد که مأموریتش برون مرزی بود و به همین بهانه اقدام به ایجاد پایگاههای اطلاعاتی در خارج از کشور نموده و در عین حال با مجوز رهبری اقدام به واردات سیستمهای شنود نمود تا بتواند مکالمات دولت و وزارت اطلاعات را گوش کند. وزارت اطلاعات در مقابل، این اقدامات را غیرقانونی و بر خلاف اصول قانون اساسی دانسته و از فعالیتهای سپاه در حد امکان جلوگیری می کرد. از دید رئیس جمهور و وزارت اطلاعات، سپاه نیروی مسلحی بود که شرح وظایف مشخصی داشت و ورود به حیطه های امنیتی جزو این شرح وظایف نبود. رهبر برای اینکه بتواند قانون را دور بزند، با بکارگیری عناصر تصفیه شده وزارت اطلاعات، اقدام به تشکیل اطلاعات موازی، تحت عنوان "دفتر اطلاعات رهبری" نمود. این دفتر بیشتر پوششی بود برای اقدامات فراقانونی سپاه و هر گاه که سپاه برای پیشبرد کارهایش به مانع برمی‌ خورد، آنرا تحت پوشش دفتر اطلاعات رهبری انجام می ‌داد و به این ترتیب وزارت اطلاعات قدرت هرگونه ایستادگی و مقاومت را از دست می داد. وزارت اطلاعات در این مقطع بطور پنهانی و بسیار آرام، شروع به لو دادن تشکیلات مخفی سپاه در خارج از کشور نمود تا به این ترتیب ضمن کارشکنی در موفقیت آنها، شایستگی تشکیلات سپاه در امور امنیتی را نیز زیر سئوال ببرد.
سپاه نیز مقابله به مثل نموده و بسیاری از تشکیلات وزارت اطلاعات در خارج از کشور را لو داد که نتیجه آن در برخی موارد پناهنده شدن افسران اطلاعاتی وزارت اطلاعات به کشورهای اروپائی بود. زیرا آنها از بازگشت به ایران و تحمل عواقب لو رفتن، وحشت داشتند. این جنگ داخلی پس از مدتی با کوتاه آمدن وزارت اطلاعات فروکش نمود.
در دوران خاتمی وزارت اطلاعات بطور کلی غریبه محسوب می ‌شد و بهمین دلیل بشدت تضعیف شد و بسیاری از وظایف آن به سپاه واگذار شد. در حقیقت وقوع تقلب طراحی شده انتخاباتی در سال 84 و روی کار آوردن احمدی نژاد بعنوان کاندیدای سپاه، حاصل شکست اطلاعاتی وزارت اطلاعات از اطلاعات سپاه بود.
در دوران 4 ساله دولت نهم، تلاش زیادی برای تغییر ساختار وزارت اطلاعات صورت گرفت ولی همه این تلاشها ناکام بود. کینه از اقدام‌های فراقانونی سپاه و تلاش برای حذف تدریجی وزارت اطلاعات از عرصه های امنیتی، چنان در بدنه و مدیران ارشد وزارت اطلاعات شدید بود که با تغییر وزیر و چند معاون وزیر، حکومت نمی‌توانست به نتیجه مطلوب خود برسد.
دلیل عمده حمایت وسیع پرسنل وزارت اطلاعات از میرحسین در انتخابات اخیر، امید به تغییر در روند انحصار قدرت توسط سپاه بود، در عین حال که وزارت اطلاعات بخوبی می‌دانست با اینکار در جهت مخالف رهبری حرکت می کند. مخالفت وزارت اطلاعات با روند موجود در حکومت و مسلط شدن نظامیان بر امور کشور، به پشتوانه اطلاعات مستند و گسترده ای بود که وزارت از فساد شدید مالی در سپاه و حیف و میل های کلان آنها در فروش نفت و پروژه های استراتژیک داشت. سپاه در اثر آلودگی ‌های مالی، از یک نیروی انقلابی پاسدار ارزشهای انقلاب، به یک گروه مافیایی کثیف پول پرست و قدرت پرست تبدیل شده بود که از همه امکانات خود برای کسب ثروت و قدرت بیشتر سود می ‌برد و در این راه پایبند هیچ قاعده و روشی نبود.
وزارت اطلاعات خیلی زود ثمره مخالفتش با باند سپاه و احمدی نژاد را چشید و بنا به فرمان رهبر، وزیر اطلاعات و برخی معاونین وی توسط احمدی نژاد برکنار شده و طرح تسویه گسترده وزارت اطلاعات در دستور کار قرار گرفت.
تنها اقدام تدافعی که وزارت اطلاعات می‌توانست انجام دهد، تخریب پایه های قدرت امنیتی سپاه بود که بلافاصله پس از محرز شدن کودتا در 22 خرداد، آنرا شروع کرده و پرسنل آن در یک فرمان نانوشته، در حد توان خود، این مأموریت را انجام می دادند.
ولی ماجرای شهرام امیری، از عناصر سپاه و رئیس سایت مخفی غنی سازی قم، که به سفر حج عمره رفته و دیگر هرگز بازنگشت، نقطه اوج جنگ اطلاعاتی بین سپاه و وزارت اطلاعات بود. سپاه در این ماجرا انگشت اتهام را بسوی وزارت اطلاعات گرفته و آن‌ها را مسئول لو رفتن شهرام امیری می‌دانست و در مقابل وزارت اطلاعات نیز سپاه را به اهمال کاری متهم می نمود. اجلاس اخیر در ژنو و ملاقات نماینده آمریکا ویلیام برنز با جلیلی، و اطلاعات دقیقی که وی از سایت مخفی قم روی میز گذاشت، نشان داد که واقعاً وزارت اطلاعات در این ماجرا نقشی نداشته است. شهرام امیری با مجموعه کاملی از اسناد و مدارک و همچنین عکس و فیلم از بیرون و داخل سایت مخفی قم، به غرب پناهنده شده است و موضوع لو دادن وی و گیر افتادنش منتفی است. اگر شهرام امیری صرفاً برای حج عمره رفته بود دلیلی نداشت که اینهمه سند و مدرک و اطلاعات همراه خود ببرد. دقیقاً بر خلاف آنچه که حکومت ایران ادعا می‌کند، و برای فریب افکار عمومی اعلام می نماید که آمریکائی ها شهرام امیری را ربوده اند. البته شهرام امیری نام مستعاری است که در گذرنامه این سردار پناهنده شده سپاه درج شده است.
به هر حال در این جنگ امنیتی، در حال حاضر کفه ترازوی قدرت بشدت بنفع سپاه سنگین است و علیرغم روشن شدن ضعف و خطای فاحش تشکیلات سپاه در پناهنده شدن سردار عسگری معاون سابق وزارت دفاع و شهرام امیری مسئول سایت مخفی قم، حکومت بدلیل نیاز شدید به سپاه برای سرکوب جنبش مردم معترض ایران، تصمیم به قربانی کردن وزارت اطلاعات و بالا بردن دست سپاه بعنوان پیروز این میدان گرفته است. طرح تبدیل شدن اطلاعات سپاه به سازمان اطلاعات، توصیه روسها است که در چندین سال گذشته بارها آنرا در گوش عالیترین مقامات حکومت زمزمه کرده و آنرا تنها راه موفقیت ایران در نبرد امنیتی با سرویسهای غربی می دانند.
سازمان اطلاعات، یک کپی‌برداری از سازمان مخوف امنیتی استالین بنام چکا است.
درژینسکی بنیانگزار سازمان مخوف چکا در مورد این تشکیلات اظهار می دارد: «چكا، یك دادگاه نیست، یك سازمان مسلح زیرزمینی است. ما طرفدار ترور متشكل هستیم. ما بخاطر شرائط خود ناگزیر هستیم حتی اگر گاهی لبه شمشیرمان تصادفاً بر سر بیگناهی فرود آمد، از انقلاب دفاع كنیم.»
سرداران سپاه نیز اکنون بی صبرانه طرح سازمان اطلاعات یا همان چکای جمهوری اسلامی را دنبال می‌ کنند و در چند ماه گذشته بارها در جلسات خصوصی خود مطرح کرده اند که فقط یک فرمان «ترور سرخ» می‌تواند حکومت را نجات دهد. حکومت شوروی سابق نیز برای سرکوب مخالفین خود فرمان «ترور سرخ» را برای چکا صادر نمودند و چكا پس از اعلان فرمان «ترور سرخ» اختیار یافت كه مظنونین را به میل خود و بدون مراجعه به دادگاه، اعدام و یا زندانی كند. طی سه سال «ترور سرخ» قریب به پانصد هزار نفر از مخالفین بدست مأمورین این سازمان كشته شدند.
لنین در برابر انتقاداتی كه از جنایات «چكا» می‌شد حساسیت زیادی نشان می‌داد. او در یكی از سخنرانی‌های خود گفت: «من از شنیدن این همه شكایت و انتقاد از چكا متحیرم و نمی‌ دانم چرا بعضی‌ها ناخو‌دآگاه تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار گرفته و لزوم چنین شدت عملی را در یك جامعه انقلابی درك نمی‌ كنند. ممكن است چكا مرتكب اشتباهاتی هم شده باشد ولی این اشتباهات در مقابل خدمات چكا در راه استقرار نظامی كه هدف نهائی ماست، ناچیز بنظر می ‌رسد.»
البته اظهارات لنین در مقایسه با اظهارات اخیر برخی مسئولین نظام که جنایات کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و سرکوب خیابانی معترضین و دستگیری فله ای مخالفین و شکنجه و آزار آنها را در مقابل آبرویی که از نظام رفته ناچیز می دانند، چندان ناآشنا بنظر نمی آید.
نوشته‌های یک مقام عالیرتبه چکا در مورد این سازمان می‌ تواند دورنمای آنچه در ذهن طراحان چکای جمهوری اسلامی می‌ گذرد را آشکارتر نماید. وی می نویسد: "چکا فقط یک ارگان تحقیق و بازرسی نیست بلکه یک ارگان جنگی است، برای حزب و برای آینده. چکا بدون دادگاه نابود می کند و یا با زندانی کردن در اردوگاه ها، مجرمان را از اجتماع جدا می کند. حرف چکا، قانون است. محدوده کار چکا باید تمام زندگی عمومی را در بر بگیرد. موقع بازجویی بدنبال مدرک یا اثبات جرم متهم نباش.
اولین سئوالی که باید از متهم بکنی این است که او از چه طبقه اجتماعی است، چه تحصیلاتی دارد، چه نوع تربیتی دارد و اصلیت و حرفه اش چیست. این سئوالها باید سرنوشت متهم را تعیین کنند. این معنا و جوهر وحشت سرخ است. چکا در مورد دشمن قضاوت نمی کند بلکه به دشمن ضربه می زند. چکا هیچ رحم و عطوفتی نشان نمی دهد بلکه هر کسی را که در آن سوی سنگر، سلاح بدست گرفته باشد و یا مورد استفاده ما نتواند باشد را خاکستر می کند."
ایکاش رهبران نظام و سرداران سپاه بجای اینکه کتابهای تشکیلات چکا و روشهای سرکوب را مطالعه کنند، کتاب‌های دیگری را انتخاب می‌ کردند تا سرنوشتشان در تاریخ، همچون سرنوشت استالین و بریا نمی شد. ولی زیاد نگران نباشند، اینجا شیرانی در بیشه میهن خفته اند که آرزوی تشکیل چکا و بریا شدن را بر دل کودتاچیان خواهد گذاشت.
مردم ایران پس از راهپیمائی روز قدس دریافته ‌اند که دندانهای حکومت دیگر کند شده و قدرت سرکوب بی اثر گردیده است. این مردم می ‌روند تا در حرکتی سرنوشت ساز، در روز 13 آبان به خیابانها آمده و همانجا باقی بمانند تا تکلیف خود را یکسره کنند. حکومت نیز دو راه بیشتر ندارد، یا باید بر خلاف توصیه اکید عمو پوتین، مردم را سرکوب نموده و خونریزی نماید، که در این صورت شانس سازش با غرب و دریافت تضمین بقایش را از دست داده و با موج تظاهراتهای بعدی مردم روبرو خواهد شد. تحریم های فلج کننده هم از راه خواهند رسید و بخش گسترده ای از جمعیت خاموش ایران نیز دچار نارضایتی شده و به صفوف جنبش سبز پیوسته و سرعت سقوط حکومت را بسیار تسریع خواهند کرد. راه دیگر این است که خاطر روسها را نیازرده و به توصیه آن‌ها گوش کنند و اقدامی برای سرکوب معترضین ننمایند تا بتوانند امضای بقای حکومت را از آمریکا و اروپا بگیرند، در این صورت هم مردم در خیابانها باقی خواهند ماند و هر روز تعدادشان بیشتر خواهد شد و حضور نشسته خود در خیابانها را به خبر اول دنیا تبدیل خواهند نمود که جمعهیت جهان مشتاقانه اخبار آنرا دنبال خواهد کرد و چشم به نتیجه آن خواهد دوخت. در این حالت، آمریکا و غرب، تحت فشار افکار عمومی مردمشان، قدرت سازش با حکومت را نخواهند داشت.
راه سومی نیز وجود دارد که همانا بازگشت به عقل و عذرخواهی از مردم و لغو نمودن کودتا و بازگرداندن نظامیان به پادگانهایشان است که با توجه به وجود نداشتن شرایط عمومی آن در حکومت، بدلیل بازنشسته کردن عقل، بهتر است از ذکر آن صرفنظر نمائیم.
قرار ما با حکومت 13 آبان، تا آنروز اجازه دارند هر شب با رؤیای چکا بخواب بروند، 13 آبان بیدارشان خواهیم کرد.

پرونده کروبی در دادگاه ویژه روحانیت

قامات قضایی ایران از رسیدگی پرونده مهدی کروبی در دادگاه ویژه روحانیت خبر دادند.
به گفته عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران «اظهارات» آقای کروبی در دادگاه ویژه روحانیت بررسی خواهد شد. این نامزد معترض به نتایج انتخابات می‌گوید اسنادی مبنی بر «شکنجه و تجاوز به بازداشت‌شدگان اخیر» در دست دارد.
به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، دادستان تهران امروز، سه‌شنبه، گفت: «گزارشی که کمیته سه نفره به ما ارجاع کرده در تشکیلات تحت رسیدگی است و افرادی در این پرونده احضار شده‌اند.»
وی افزود: «به محض افزایش اطلاعات موضوع را به مردم اطلاع رسانی خواهیم کرد.»
مهدی کروبی شواهد و مستندات خود درباره ادعای «تجاوز به زندانیان» را به هیات سه نفره قوه قضاییه ارائه داده‌است.
اعضای هیات ویژه قوه قضاییه ۲۱ شهریور ماه اعلام کردند که «هیچ گونه مدرکی دال بر تجاوز جنسی به افراد مورد ادعای آقای کروبی وجود نداشته و ادعاهای مطرح شده عاری از حقیقت است.»
این هیات خواستار برخورد قضائی با مهدی کروبی شد. مهدی کروبی در پاسخ هیات سه نفره قوه قضائیه اعلام کرد که از فرصت دادگاه برای افشای جزئیات بیشتر درباره تجاوز به برخی بازداشت‌شدگان استفاده خواهد کرد.
ابراهیم رئیسی، معاون اول رئیس قوه قضائیه، غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور و علی خلفی، رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه، اعضای هیات ویژه قوه قضاییه هستند.
غلامحسین محسنی اژه‌ای، روز گذشته به روزنامه کیهان گفت: «موضوع رسیدگی به اتهامات آقای کروبی بر عهده دادگاه ویژه روحانیت است و باید آن‌ها اقدام کنند و مطمئن باشید اقدام می‌شود.»
دادستان کل کشور در پاسخ به سوالی در رابطه با فشارهای بین المللی برای برخورد نکردن با مهدی کروبی و میرحسین موسوی، گفت: «دستگاه قضایی تحت تأثیر فشارهای بیرونی قرار نمی‌گیرد و به موقع کار خود را انجام می‌دهد.»

نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، مدعی شد کروبی و موسوی قصد «براندازی» دارند و دستگاه قضایی باید با آنها «به شدت برخورد» کند
صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نیز ۲۵ شهریور ماه به طور تلویحی به مهدی کروبی و میرحسین موسوی هشدار داده بود که نظام جمهوری اسلامی با «اقدامات غیرقانونی» آنها برخورد خواهد کرد.
از سوی دیگر اسماعیل کوثری، نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا)، میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به «اعمال آشوب‌طلبانه» متهم کرد.
وی گفت: «میر حسین و کروبی توجه‌ای به قانون اساسی ندارند و برای رسیدن به امیال سیاسی خود دست به هر کاری می‌زنند.»
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، از میرحسین موسوی، مهدی کروبی با عنوان «دو عامل اصلی کودتای مخملی در ایران» یاد کرد و افزود: «حمایت آنها از آشوب طلبان تاکنون هزینه‌های زیادی را به نظام جمهوری اسلامی تحمیل کرده‌است.»
آقای کوثری مدعی شد این دو نامزد معترض به نتایج انتخابات قصد «براندازی» دارند و دستگاه قضایی باید با آنها «به شدت برخورد» کند.
وی همچنین خواستار محاکمه سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران به دلیل «نقض سوگند خودش مبنی بر دفاع از کیاست و استقلال کشور» شد.
آقای کوثری ادعا می‌کند که محمد خاتمی با جرج سورس، مدیر بنیاد سورس آمریکا دیدار کرده‌است. این خبر پیش از این از سوی بنیاد سورس و سید محمد خاتمی تکذیب شده است.

خشونت در تجمع اعتراضی دانشگاه آزاد

نا به گزارش‌های رسیده از تهران، تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز به خشونت کشیده شد.
خبرنامه امیرکبیر دانشجویان شرکت کننده در تجمع امروز را دو هزار نفر اعلام کرده‌است.
گفته می‌شود نیروهای بسیج با اسپری فلفل و گاز اشک‌آور به دانشجویان حمله کرده‌ و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.
دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه آزاد تهران مرکز با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «دولت کودتا؛ استعفا استعفا» اعتراض خود را به آنچه «تقلب» در انتخابات می‌دانند اعلام کردند.
خبرنامه امیرکبیر از محاصره این دانشکده از سوی نیروهای امنیتی خبر داده‌است. این سومین تجمعی اعتراضی دانشجویان این دانشگاه در سه هفته اخیر است.


در تجمع روز سه شنبه ۱۴ مهر ماه نیز ۱۵۰۰ نفر از دانشجویان این دانشگاه با سردادن شعارهای با سردادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «یا حسین میرحسین» اعتراض خود را به وقایع اخیر اعلام کرده بودند.
در یک ماه گذشته، دانشگاه‌های تهران، خواجه نصیرالدین طوسی، دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه شیراز شاهد تجمع‌های اعتراضی دانشجویان نسبت به نتایج انتخابات بوده‌است.
انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی‌خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران امروز، سه‌شنبه با صدور بیانیه‌ای اعلام کرده‌است «تا بازگشت جمهوریت و آزادی به اعتراضات مدنی خود ادامه خواهیم داد.»
گفته می‌شود نیروهای بسیج با اسپری فلفل و گاز اشک‌آور به دانشجویان حمله کرده‌ و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند
در پی اعتراضات چند ماه گذشته به «تقلب» در انتخابات، شمار زیادی از دانشجویان و اساتید دانشگاه بازداشت شده‌اند. نیروهای امنیتی در روزهای نخست پس از انتخابات با حمله به کوی دانشگاه تهران، دانشجویان معترض را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
احمد زید آبادی، دیبر کل سازمان دانش آموختگان(دفتر ادوار تحکیم)، عبدالله مومنی، سخنگوی این سازمان از جمله بازداشت‌شدگان اخیر هستند.
هفته گذشته ۱۷ نفر از اعضای شورای مرکزی و عمومی دفتر تحکیم وحدت در تهران بازداشت شدند. ۱۵ نفر از بازداشت شدگان پس از چند ساعت آزاد شدند و دو تن از آنان همچنان در زندان به سر می‌برند.

تصمیم نظام فاشیستی برای سرکوب بیشتر و ایجاد رعب و وحشت بین مردم

پنجمین حکم اعدام برای متهمان وقایع انتخابات

کمیته گزارشگران حقوق بشر از صدور پنجمین حکم اعدام برای یکی از متهمان رویدادهای پس از انتخابات خبر داد.
بنا به این گزارش، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، امروز ۲۱ مهر ماه، حکم اعدام «داوود فربچه میر اردبیلی» را به وی ابلاغ کرده‌است.
داوود فربچه میر اردبیلی، متهم به ارتباط به انجمن پادشاهی ایران است و دادگاه انقلاب وی را به «محاربه» محکوم کرده‌است.
کمیته گزارشگران بدون مرز منبع این خبر را گفت‌وگوی تلفنی با آقای میراردبیلی از زندان عنوان کرده و می‌گوید که «تهیه گزارش تلفنی از تجمعات صنفی و کارگری در ایران برای رایو تندر، وابسته به انجمن پادشاهی ایران» از دیگر اتهامات وارده بر وی است.
رادیو تندر به گویندگی محمدرضا علی‌زمانی برنامه‌های خود را از شهر اربیل در عراق پخش می‌کرد.


مدیر روابط عمومی دادگستری استان تهران، شنبه ۱۸ مهر ماه از صدور حکم اعدام برای سه نفر از متهمان حوادث پس از انتخابات خبر داده بود.
وی دو تن از متهمان را که با نام (م. ز) و (الف. پ) از آنها یاد کرد متهم به ارتباط با انجمن پادشاهی ایران کرد و گفت که متهم دیگر (ن. ع) به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق محکوم به اعدام شده‌ است.
محمدرضا علی زمانی، که از وی با عنوان (م.ز) یاد شده، عضو انجمن پادشاهی ایران است. وی در دومین دادگاه بازداشت‌شدگان اخیر محاکمه شد و بخشی از «اعترافات» او از تلویزیون ایران پخش شد.
کمیته گزارشگران حقوق بشر نام یک متهم دیگر محکوم به اعدام را آرش رحمانی‌پور اعلام کرده و می‌گوید که محمدرضا علی‌زمانی و آرش رحمانی‌پور «از اسفند و فروردین ماه در بازداشت وزارت اطلاعات به سر می‌برند و هیچ‌گونه دخالتی در وقایع قبل و پس از انتخابات نداشته‌اند.»
مجموعه فعالان حقوق بشر نیز از صدور حکم اعدام «حامد روحی‌نژاد» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه خبر داده‌است. وی یکی دیگر از متهمان وقایع اخیر انتخابات است که متهم به ارتباط با گروه انجمن پادشاهی شده‌‏است.
به گفته محمد سیف‌زاده، وکیل حامد روحی‌نژاد، موکلش ۱۴ اردیبهشت سال جاری بازداشت شده‌است و دخالتی در حوادث پس از انتخابات نداشته‌است.
صدور احکام اعدام برای افرادی که از مقامات دادگستری از آن‌ها به عنوان «متهمان حوادث بعد از انتخابات» یادکرده‌اند، اعتراضات دولت‌های غربی و نهادهای حقوق بشری را در پی داشته‌است.
وزارت امور خارجه فرانسه روز گذشته، دوشنبه با صدور بیانیه‌ای نسبت به صدور احکام اعدام برای این متهمان ابراز نگرانی کرده‌است.
در این بیانیه آمده‌است که فرانسه و دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا مجازات اعدام را در هر وضعیتی محکوم می‌کنند.
مجموعه فعالان حقوق بشر نیز از صدور حکم اعدام «حامد روحی‌نژاد» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه خبر داده‌است
کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران نیز صدور حکم اعدام متهمانی که ادعا می‌شود در اعتراضات سیاسی پس از انتخابات ۲۲ خردادماه فعالیت داشتند، محکوم کرد. این سازمان مدافع حقوق بشر نسبت به احتمال سایر احکام اعدام سیاسی ابراز نگرانی کرده‌است.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران معتقد است که این محکومان به اعدام «هیچ نقشی در اعتراضات پس از انتخابات نداشتند.»
رون رودز، سخنگوی کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران می‌گوید: «می‌توان تعداد بسیار زیادی از شهروندان بی‌گناه را نیز مثل همین موارد بر اساس اعترافات اجباری در به راه انداختن ناآرامی‌های اجتماعی به کمک ماموران خارجی یا مجاهدین خلق، متهم و با کیفرخواست‌های کلیشه‌ای که مشخصاً توسط وزارت اطلاعات تهیه شده، محکوم کرد.»
بنا به این بیانیه در ۵۰ روز پس از انتخابات ۲۲ خرداد ماه، ۱۱۵ نفر در ایران اعدام شده‌اند. به گزارش سازمان عفو بین‌الملل حداقل ۱۲ نفر از جمله اعضای اقلیت‌ها و نوجوانان بزهکار در ایران نیز در معرض اعدام قریب‌الوقوع هستند.
به گفته ارون رودز: «صدور احکام مرگ و اعدام دگراندیشان و معترضیای که فعالیت‌های قانونی و مسالمت‌آمیز آن‌ها جرم تلقی شده بدون این‌که هیچ مبنایی بجز اعترافات اجباری و شواهد کذب داشته باشد و می‌تواند موجی از مجازات اعدام را بدنبال داشته باشد، نقض جدی حقوق بشر است.»
عباس جعفری‌ دولت‌آبادی، دادستان تهران امروز در جمع خبرنگاران احکام اعدام صادرشده برای بازداشت‌شدگان اخیر را «قابل اعتراض» دانست ولی گفت: «این‌که صدور حکم برای برخی از متهمان حوادث اخیر سرآغاز اعدام اشخاص دیگر است را قبول ندارم.»
در جریان اعتراضات چند ماه گذشته به نتایج انتخابات چهار هزار نفر از معترضان بازداشت شده‌اند. برخی از متهمان طی چهار پنج جلسه دادگاه محاکمه شده‌اند و شمار زیادی همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

شبهه درباره ی وضعیت سلامتی افتخار برزگریان فعال سابق دانشجویی در زندان

ر حالیکه قریب به 35 روز از بازداشت افتخار برزگریان عضو سابق انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد و همچنین عضو ارشد ستاد حامیان مهدی کروبی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در خراسان توسط مامورین وزارت اطلاعات گذشته است، تاکنون خانواده وی و دوستانش هیچگونه اطلاعی از وی ندارند.
 
به گزارش خبرنامه امیرکبیر نیروهای امنیتی نیز از هرگونه توضیحی در رابطه با سلامت وی خودداری می کنند.

شنیده ها حاکی از آن است که در 20 روز اخیر حال این زندانی سیاسی وخیم  بوده است.

به گزارش فعالین دانشجویی مشهد در 2 روز اخیر خبرهائی مبنی بر مرگ افتخار برزگریان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات به گوش رسیده است که تاکنون نیروهای امنیتی هیچگونه پاسخی را در برابر این شبهه ندادند.
 

ترس دیکتاتوری فاشیستی از شعار نویسی

درخواست ابطال اسکناس های منقش به 'شعار ضدانقلاب'

اسکناس با شعار "سبز" - عکس از وبسایت جنبش راه سبز (جرس)
اسکناس با شعار "سبز" - عکس از وبسایت جنبش راه سبز (جرس)
مرتضی طلائی از اعضای شورای شهر تهران خواستار از دور خارج شدن اسکناس هایی شده که روی آنها شعارهای به گفته وی "ضدانقلابی" نوشته شده است.
این اشاره ای به شعارهایی نظیر "مرگ بر دیکتاتور"، "V" (علامت پیروزی) و "ایران را سبز می کنیم" است که هواداران جنبش موسوم به "سبز" - معترضان به نتایج انتخابات - بر اسکناس ها می نویسند.
به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، آقای طلائی که رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران است گفت: "بانک مرکزی جمهوری اسلامی در اطلاعیه ای اعلام نماید که عموم شهروندان از پذیرفتن اسکناس هایی که به روی آنها شعارها و پیام های خاص ضد انقلاب درج شده خودداری نمایند و این اسکناس ها ابطال شده و از چرخه پولی کشور حذف شوند."
او این اقدام و همچنین شعارنویسی روی دیوارها را "منافقانه" توصیف کرد و گفت که این "حرکتی بی هدف" است.
آقای طلایی که از 1380 تا 1385 فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ بود همچنین گفت: "عناصر ضدانقلاب با انجام چنین حرکاتی سعی در مانور تبلیغاتی و قدرت نمایی دارند که به فضل خدای تعالی و هوشیاری مردم و مسئولین کما فی السابق ناکام خواهند ماند.

تلاش برای پایین آوردن مطالبات مردمی و محدود کردن آن به انتخابات

مهدی کروبی و میرحسین موسوی دیدار کردند

مهدی کروبی و میرحسین موسوی - 18 مهر - عکس از پارلمان نیوز
عکس پارلمان نیوز از دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی
مهدی کروبی و میرحسین موسوی نامزدهای معترض انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران روز شنبه طی دیداری که در منزل آقای کروبی انجام شد بار دیگر صحت و سلامت انتخابات را زیر سوال برده اند.
اظهارات این دو نفر را سایت "تغییر" پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی که آقای کروبی دبیر کل آن است منتشر کرده است.
مواضع آقای کروبی و آقای موسوی در جریان حوادث پس از انتخابات عمدتا یکسان بوده است و هر دو آنها مشترکا در بسیاری از تجمعات اعتراض آمیز از جمله آخرین آنها - راهپیمایی روز قدس - شرکت کردند اما به نظر می رسد که این اولین دیدار رسمی آنها پس از انتخابات باشد.
در گزارشی که سایت "تغییر" از دیدار این دو چهره اصلاح طلب منتشر کرده هیچ یک چیزی در مورد گام ها و برنامه های بعدی خود نگفته اند.
در این دیدار که با حضور چند خبرنگار انجام شد مهدی کروبی و میرحسین موسوی هر دو به آنچه هدف گرفته شدن "فرزندان انقلاب" و "نیروهای انقلابی" دانستند اشاره کردند و از این تحولات و سایر اقدامات حکومت چه در مورد رای گیری و چه برخوردهای بعدی با مخالفان ابراز شگفتی کردند.
آقای کروبی رفتار با "نیروهای انقلاب" و دانشجویان را "عجیب و غریب" توصیف کرد و دستور اخیر استانداری تهران که به گفته او شورای شهر را از دیدار با خانواده های بازداشت شدگان منع کرده "بسیار غیرمتمدنانه" دانست.
آقای کروبی همچنین در اشاره به راهپیمایی روز قدس که صحنه اعتراضات مخالفان با شعارهایی چون "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" بود گفت: "اگرچه مساله اصلی ما در این روز فلسطین است اما من می پرسم که آقایان توضیح دهند که چه اتفاقی در کشور افتاده است که روز فلسطین ناگهان مردم دو دسته می شوند و عده ای نگرانی های خود را در شعارهایشان بازتاب می دهند؟".
دبیر کل حزب اعتماد ملی همچنین با شکایت از بی اعتنایی حکومت به اعتراضات مخالفان بار دیگر نتایج اعلام شده را زیر سوال برد و گفت: "آخر یک حرفی بزنید که کسی به شما نخندد. اگر راست می گویید در برابر ده ها ساعت انکار تقلب در رسانه ملی و فشار بر زندانیان بیگناه برای اعتراف، به ما وقت بدهید تا در تلویزیون دلایل و مدارک خود را ارائه دهیم."
دولت و رهبر ایران بر نتایج انتخابات صحه گذاشته و می گویند که در نظام جمهوری اسلامی امکان تقلب در آرا مردم وجود ندارد.

'اطلاعات غلط'

میر حسین موسوی نیز با اشاره به حوادث 13 آبان سال 1358 - روز اشغال سفارت آمریکا توسط نیروهای پیرو خط امام - گفت: "کسانی که آن حماسه را آفریدند، امروز در گوشه های زندان هستند و این طنز تلخی است که این روزها متاسفانه رخ داده است و من نمی دانم که چرا این مسائل و این اتفاقات در حال روی دادن است و چرا باید با نیروهای مومن انقلاب چنین کنند."
آقای موسوی همچنین دادگاه محاکمه اصلاح طلبان را یک "نمایش" با "اثرات منفی در جامعه" خواند و در مورد به حاشیه راندن شخصیت های "انقلابی" گفت: "در این چهار ساله اخیر رفتارهای نادرستی صورت گرفته است که همه نیروهای انقلاب یا به حاشیه رفته اند یا رغبتی برای کار ندارند. شما نگاه کنید و ببینید که چه تعداد وزیر و وکیل و نیروی انقلابی حذف شده اند. حاشیه انقلاب ما الان بزرگتر و مهم از متن آن شده است. چند رئیس جمهور داریم، چند وزیر داریم، نمایندگان، مدیران و نخبگان طراز اولی داریم که همه در حاشیه قرار گرفته اند. چرا باید این استعدادها همه حذف شوند؟".
مدام اطلاعات غلط به مردم می دهند و فکر می کنند که مردم باور می کنند. همین تعداد کشته های پس از انتخابات چند بار عوض شد؟ بعد می گویند تقلب در انتخابات دروغ است
میرحسین موسوی
محافظه کاران حاکم بر ایران از جمله آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی اصلاح طلبان را به دور شدن از "اصل انقلاب" متهم می کنند.
اما آقای موسوی مقام های حکومتی را متهم کرد با استفاده از تریبون های خود "نیروهای انقلاب" را تخریب می کند و گفت: "خصوصا آن که تریبون مقدس نماز جمعه اختصاص پیدا کرده است به تریبون یک جناح و تندروها برای حذف نخبگان و کسانی که نظر و رای دیگری دارند از هر وسیله استفاده می کنند."
احمد خاتمی و احمد جنتی امامان جمعه موقت تهران بارها از این تریبون به مخالفان حمله کرده اند و معترضان پس از انتخابات را اغتشاشگر خوانده اند.
آقای موسوی نیز مثل آقای کروبی بار دیگر نتایج انتخابات را زیر سوال برد: "مدام اطلاعات غلط به مردم می دهند و فکر می کنند که مردم باور می کنند. همین تعداد کشته های پس از انتخابات چند بار عوض شد؟ بعد می گویند تقلب در انتخابات دروغ است."
او در انتقادی شدید از فضای کشور گفت: "الان وضع به گونه ای شده است که هیچ کس نمی تواند از دولت انتقاد کند. هر کس حرفی بزند ولو از خودشان باشد با دشمن مرتبطش می کنند و ضدامام می خوانندش و برایش پرونده سازی می کنند."
او افزود: "من می پرسم شما که در انتخابات مجلس ششم 700 صندوق را ابطال کردید تا یک نفر را وارد مجلس کنید چرا چند صندوق را باز نمی کنید تا در یک برنامه زنده تلویزیونی مردم ببینند که چند تعرفه بدون سریال وجود دارد؟"
آقای موسوی ابراز امیدواری کرد که "دلسوزان نظام" تدبیر کنند و برای حل مشکلات گام بردارند زیرا "نمی توان آگاهی مردم را نادیده گرفت و به دانشجویان گفت دم نزنید چرا که دانشجویان فرزندان این مردم هستند و نیاز به پاسخ دارند."
اشاره آقای موسوی به نیاز به پاسخگویی به دانشجویان درحالی صورت می گیرد که در هفته های اخیر با بازگشایی دانشگاه ها، جو شماری از آنها ملتهب بوده و دانشجویان در دانشگاه های مختلف از دانشگاه تهران گرفته تا دانشگاه آزاد شهر کرد با سر دادن شعارهایی اعتراض خود را به گوش حکومت رسانده اند.

ترس خاتمی از سقوط جمهوری اسلامی

هشدار محمد خاتمی در مورد سرنوشت جمهوری اسلامی

محمد خاتمی
آقای خاتمی می گوید که روش های پلیسی و نظامی نمی تواند تداوم داشته باشد
محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران طی سخنانی ابراز نگرانی کرده است که با بسته شدن راه اعتراض بر کسانی که "معتقد به جمهوری اسلامی" هستند، بزرگترین زیان و خسارت به "اصل انقلاب و جمهوری اسلامی" وارد خواهد شد.
به گزارش وبسایت رسمی آقای خاتمی، این سخنرانی برای گروهی از "نخبگان و اقشار مختلف مردم استان یزد" انجام شده است.
آقای خاتمی در بخشی از سخنانش از پیدا شدن "هسته های عملی" که به گفته وی نفی کننده ظرفیت های جمهوری اسلامی هستند ابراز نگرانی کرد و گفت "متاسفانه نشانه های آن را در جامعه" می بیند.
او ظاهرا در اشاره به بعضی از معترضان نتایج انتخابات گفت که در بخش هایی از جامعه "مساله جمهوری اسلامی مورد کم لطفی قرار می گیرد" و دلیل آن را این دانست که "معتقدان به جمهوری اسلامی نمی توانند در امنیت حرف خود را بزنند و در این شرایط است که کسانی لب به سخن می گشایند که به اصل نظام اعتقاد ندارند."
رئیس جمهوری سابق ایران همچنین از"انبوه شدن بخش هایی از جامعه به سوی هدف هایی که دیگر نه مورد خواست امام بوده، نه مورد خواست اولیه مردم، نه مورد خواست او و همفکرانش" ابراز تاسف کرد.
او گفت: "این مساله مهمی است که باید در آن تامل کرد؛ ما در این جریانات خسارت های زیادی را متحمل شدیم و البته دستاورد بزرگی هم داشتیم؛ منتهی در این حالت بحرانی و هیجانی اگر نتوان این دستاوردها را جمع بندی کرد و جهت داد معلوم نیست در آشفته بازار نتیجه کار چگونه رقم بخورد؟".
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: "اگر راه اصلاح بر وفاداران به قانون اساسی و جمهوری اسلامی بسته شود، راه برای جریاناتی باز خواهد شد که این اصول را قبول ندارند و نگرانی ما از این است که بزرگترین زیان و خسارت به اصل انقلاب و جمهوری اسلامی وارد شود که ان شاءالله چنین نخواهد شد."
رهبران اصلاح طلبان و مخالفان در ایران از جمله محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی همواره بر پایبندی خود به قانون اساسی جمهوری اسلامی تاکید کرده اند. اما شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" که بارها در تجمعات اعتراض آمیز چند ماه اخیر شنیده شده، حتی برای این رهبران یک چالش به حساب می آید.
آقای خاتمی در سخنان تازه اش گفت که به عقیده او "جمهوری اسلامی به معنی خاص کلمه، از دستاوردها و شاهکارهای بزرگ انقلاب" است و افزود: "در جامعه هیچ کس نمی تواند مدعی باشد بدون در نظر گرفتن اسلام یا کنار زدن آن می تواند توفیقی حتی در ایجاد آزادی، فضای آزاد و مستقل و پیرو داشته باشد."
او بلافاصله تاکید کرد که در دنیای امروز این یک امر پذیرفته شده است که حکومت ها دیگر نمی توانند مستبد باشند و از بالا خود را بر مردم تحمیل کنند و مجبورند به مردم پاسخگو باشند، اما تاکید کرد که "جمهوری اسلامی هم بر همین اساس مطرح شده و در عین حال با معیارهای اسلامی سازگار است."
آقای خاتمی همچنین در چند مورد تاکید کرد که با سرکوب نمی توان برای مدتی طولانی به حکومت کردن ادامه داد.
او گفت: "تاکید می کنم که نمی توان با برخوردهای سخت افزاری در وضعیت موجود برای مدت زمان طولانی از نظام حفاظت کرد. چرا باید اسلام را به گونه ای عرضه کنیم که بخش هایی از جامعه از اسلام زده شوند یا حداقل از نظامی که به نام اسلام هست رو بگردانند؟ ما امروز شاهد این مسائل هستیم و به همین دلیل است که می گوییم نتیجه روش هایی که مخالف خود را متهم به براندازی می کند، براندازی است."
رییس جمهور پیشین ایران بخشی از حکومت را متهم به "خشونت گرایی" کرد و گفت: "به صراحت می گویم بحث بر سر دعوای راست و چپ یا اصولگرا و اصلاح طلب نیست؛ صحبت بر سر این است که جریان تنگ نظر، خشونت گرا و یکسونگر، متحجر و متوهمی که بسیاری از اعضای آن سابقه چندانی در انقلاب نداشته یا امتحانشان را نداده و یا از آزمون سربلند بیرون نیامده اند می خواهند هرآنکه را که نمی پسندند از صحنه بیرون کنند؛ نه تنها از عرصه حاکمیت بلکه از صحنه جامعه و از نظر آنها حتی اصولگرایان با شخصیت هم در صورت مخالفت نباید در جامعه حضور داشته باشند."
مقام های بلندپایه حکومتی از جمله فرماندهان سپاه پاسداران می گویند که اصلاح طلبان با تظاهر به پایبندی به خط امام قصد استحاله حکومت و انقلاب اسلامی از درون را دارند و آنها وظیفه خود می دانند که مقابل این افراد بایستند.
اما آقای خاتمی گفت: "این جریان باید بداند که با زور نمی تواند در متن جامعه و مردم حاکمیت یافته و با این روش هرگز پایگاه مستحکمی در میان مردم نخواهد داشت. با زور و با روش های پلیسی و نظامی می شود برای مدتی استراتژی مشخصی را پیش برد، ولی این روش ها و استراتژی ها نمی توانند تداوم پیدا کنند."
آقای خاتمی که در فاصله سال های 1376 تا 1384 رئیس جمهور ایران بود هشدار داد که اگر حکومت با خواست مردم همسو نشود "این حرکت ادامه خواهد داشت، ولی با هزینه های بسیار زیاد و البته مسلم است که این حرکت از بین نخواهد رفت."
او افزود: "مطمئن باشید نه مردم از این راه برخواهند گشت و نه کسانی که با همه وجود به این راه اعتقاد دارند."
آقای خاتمی قبلا نیز تاکید کرده است که اصلاح طلبان علیرغم همه ناملایمات به راه خود ادامه خواهند داد و در صحنه خواهند ماند.

حکم اعدام برای یکی از معترضان انتخاباتی

دادگاه انقلاب تهران، حکم اعدام محمدرضا علی‌زمانی، یکی از معترضان به نتایج انتخابات را صادر کرد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، قاضی صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب این حکم را دوشنبه ۱۳ مهر ماه ابلاغ کرده‌است.
محمدرضا علی زمانی، عضو انجمن پادشاهی ایران است و در دومین دادگاه بازداشت‌شدگان اخیر محاکمه شده‌است. «اعترافات» وی در دادگاه، پیش از این در تلویزیون دولتی ایران منتشر شده بود.

محمدرضا علی‌زمانی
گفته می‌شود آقای زمانی وکیل انتخابی نداشته و وکیل تسخیری دادگاه انقلاب از وی دفاع کرده‌است.
خبرگزاری نیمه‌رسمی مهر نیز در ماه اوت «جرم» آقای علی‌زمانی را «محاربه» اعلام کرده‌بود. اما وکیل آقای علی‌زمانی به این خاطر که وی سلاحی حمل نمی‌کرده اتهام «محارب» به وی را غیر موجه دانسته و برای او تقاضای بخشش کرده‌بود.
انجمن پادشاهی ایران، انجمنی است که از سوی یکی از چهره‌های تلویزیونی ایرانی در آمریکا به نام فرود فولادوند رهبری می‌شود.
این انجمن اعلام کرده که مسئول بمب‌گذاری آوریل ۲۰۰۸ در مسجدی در شهر شیراز است. در آن بمب‌گذاری ۱۳ تن کشته و بیش از ۲۰۰ تن زخمی شدند.
بر اساس گزارشی دیگر، عاطفه نبوی، فعال دانشجویی که به دلیل شرکت در راهپیمایی ۲۵ خرداد ماه بازداشت شده‌است نیز به «محاربه» متهم شده‌است.
«تبانی و اجتماع به قصد برهم زدن امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق» از دیگر اتهامات وی هستند.
دو سال حبس تعزیری، برای امیر حسین باستانی‌نژاد از دیگر احکام صادر شده در روزهای اخیر است. آقای باستانی‌نژاد متهم به «شرکت در تظاهرات غیرقانونی، تبلیغ علیه نظام از طریق شعار دادن و کتک زدن یک بسیجی» است.
عاطفه نبوی، فعال دانشجویی که به دلیل شرکت در راهپیمایی ۲۵ خرداد ماه بازداشت شده به «محاربه» متهم شده‌است
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، هم‌چنین محسن آزموده، یکی دیگر از بازداشت‌شدگان اخیر را نیز به دو سال حبس تعلیقی محکوم کرده‌است.
گفته می‌شود دادگاه انقلاب احکام حبس تعزیری سنگینی برای برخی معترضان به نتایج انتخابات صادر کرده‌است.
در جریان ناآرامی‌های اخیر بیش از چهار هزار نفر از معترضان بازداشت شده‌اند. تا کنون پنج جلسه دادگاه برای محاکمه بازداشت شدگان برگزار شده‌است.
ناآرامی‌های اخیر در اعتراض به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران آغاز شد.

شرایط وخیم بهروز جاوید تهرانی در زندان

بهروز جاوید تهرانی که به دنبال ماجرای کوی دانشگاه در 18 تیر 1378 دستگیر شده بود آن گونه که خود در یکی از رنج نامه هایش می نویسد 10 سال است که تحت تعقیب و آزار و اذیت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در داخل و خارج از زندان قرار دارد و اکنون نزدیک به 6 ماه است که در شرایط بسیار ناگواری در زندان بسر می‏برد.

بنابه گزارش فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران از بند 1 زندان گوهردشت کرج، زندانی سیاسی بهروز جاوید تهرانی نزدیک به 6 ماه است که در بند 1 زندان گوهردشت تحت شکنجه های جسمی و شرایط طاقت فرسا قرار دارد. زندانی سیاسی بهروز جاوید تهرانی اخیرا به قسمت حسینیه که سلولهای انفرادی در آن قرار دارد منتقل شده است. محلی که به حسینیه معروف است، محل نگهداری زندانیان است که دچار ناراحتی روحی شدید هستند و افراد خطرناک می باشند بجای انتقال این زندانیان نگون بخت به بیمارستانهای روانی آنها را در این محل نگهداری می کنند.
معمولا بعد از تمامی فشارها که علیه زندانی سیاسی بکار برده می شود و قادر به در هم شکستن آنها نیستند آنها را به این محل منتقل می کنند. زندانی سیاسی در این محل از امنیت جانی برخوردار نیستند. زندانی سیاسی بهروز جاوید تهرانی بارها توسط بخشی از قاتلین زهرا کاظمی روزنامه نگار ایرانی-کادایی مورد شکنجه وحشیانه قرار گرفت و این فرد اخیرا باز هم اورا تحت شکنجه های وحشیانه جسمی قرار داده است و هنوز آثارشکنجه و کبودی بر روی بدن او باقی است
حسینیه تشکیل شده است از یکی سلول نسبتا بزرگ در آن یک موکت بسیار کثیف که بوی تعفن از آن بر می خیزد، دارای سقف کوتاه و دریچه های کوچک که کاملا پوشیده شده است و نور طبیعی به درون سلول نمی تابد. این سلول نسبتا تاریک می باشد بطوری که بعد از مدتی چشم زندانی دچار ناراحتی می شود. زندانیان کف خواب هستند و فقط 2 پتو به آنها داده می شود که یکی از آنها را بعنوان زیرانداز و دیگری را برای رو انداز بکار می برند. این در حالی است که در سرمای زیاد زندانی از سرما قادر به خوابیدن نیست.
پتوها بسیار کثیف و بوی بسیار بد آن مانع استراحت زندانی می شود. غذای زندانیان به لحاظ کمی بسیار کم است به هر زندانی در روز یک چهارم نان داده می شود و اکثر به آنها سیب زمینی داده می شود که بسیار کم است. غذای زندانی در حدی بخور و نمیر است. غذای زندانیان فاقد پروتئین و ویتامین مورد نیاز بدن آنها است. بین زندانیانی که دچار ناراحتی روحی هستند هنگام دادن جیره غذایی بخاطر کمبود آن گاها درگیریهای شدید فیزیکی ایجاد می شود. بهروز جاوید تهرانی نزدیک به 6 ماه است که در بند 1 معروف به بند آخر خطیها تحت شکنجه های جسمی و شرایط غیر انسانی قرار دارد. طولانی ترین مدتی است که یک زندانی سیاسی در این بند بسر برده است.
خانواده آقای جاوید تهرانی تا به حال موفق به ملاقات حضوری با او نشده اند و هر از چند هفته یکبار به مدت کوتاهی می توانند با او ملاقات کابینی داشته باشند. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به خطر جدی که جان این زندانی سیاسی را مورد تهدید قرار میدهد هشدار داده و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر سازمانهای حقوق بشری خواستار اقدامات فوری برای نجات جان این زندانی سیاسی است.

ادامه برخوردهای غیر انسانی و فشار بر منصور اسالو

بنابه گزارشات رسیده از بند 1 زندان گوهردشت کرج، منصور اسالو رئيس هيئت مديره‏ی سنديکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه علیرغم اینکه تا به حال پزشکی قانونی 3 بار عدم تحمل حبس او را تایید کرده است ولی همچنان در بند 1 زندان گوهردشت معروف به "بند آخر خطی‏ها" در شرایط بسیار ناگواری بسر می‏برد.

به گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، منصور اسالو مدتی پیش به پزشکی قانونی برای معاینات پزشکی منتقل گردید و برای سومین بار عدم تحمل حبس او به خاطر وضعیت حاد جسمی اش مورد تایید قرار گرفت. اما 3 بار تایید پزشک قانونی نه تنها باعث آزادی او نشده است بلکه اورا به بند 1 معروف به بند آخر خطیها که با شرایط غیر انسانی است منتقل شده است و تحت فشارهای غیر انسانی قرار دارد. اسالو از زمان انتقال به این بند تا به حال از ملاقات حضوری با خانواده اش محروم است و ملاقات‏ها بصورت کابینی صورت می گیرد.
از طرفی دیگر فرزند منصور اسالو، پویش اسالو که در جریان دستگیری‏های گسترده قیام مردم ایران دستگیر شده بود و بیش از17 روز را در بازداشت بسر برده بود در طی این مدت تحت شکنجه‏هایی قرار گرفته است که علیرغم گذشت مدت زمانی نسبتا طولانی هنوز از آثار شکنجه ها رنج می برد و همچنان تحت درمان پزشکی قرار دارد. شکایتهای این خانواده بخاطر بازداشت غیر قانونی و شکنجه های غیر انسانی همچنان بدون رسیدگی باقی مانده است. عروس منصور اسالو نیز هنگام تردد به محل کارش مورد یورش مامورین قرار گرفته که با کشیدن سلاح کمری او را تهدید کرده و قصد ربودن وی را داشتند و از این طریق یک فضای ترور و وحشت را بر این خانواده حاکم کرده اند و امنیت این خانواده را کاملا سلب کرده اند.
منصور اسالو در تاریخ 11 شهریور از بند 4 به بند 1 معروف به بند آخر خطی‏ها که دارای شرایط بسیار ناگواری است منتقل شده و از آن زمان تا به حال در آنجا بسر می برد. این درحالی است که آقای اسالو بیش از دو سوم مدت محکومیت خود را تحمل کرده و طبق قوانین باید آزاد شود. اسالو از ناراحتی های متعدد جسمی رنج می برد و نگه داشتن او در بند 1 سلامت وی را در معرض خطر جدی قرار  داده است.

قدردانی رهبری از تلاشهای مخلصانه حسین طائب و جایگزینی وی با "محمدرضا نقدی" !

در اقدامی تامل برانگیز، رهبری ضمن تقدیر از تلاشهای "مخلصانه" حسین طائب در بسیج، محمد رضا نقدی را با توجه به "سوابق ارزنده وی" جایگزین وی در سازمان بسیج کرده است.


فعالیتهای حسین طائب که پیش از این "موج سبز آزادی"، به افشاگری درباره آنها، به خصوص سرکوب های خرداد و تیرماه، شکنجه متهمان و به شهادت رساندن مردم بیگناه در جریان تظاهرات اخیر پرداخته بود، و مهدی کروبی نیز خبر از نقش وی در سناریوسازی برای مساله "ترانه موسوی" داده بود، از طرف رهبری با عنوان "تلاشهای مخلصانه" تقدیر شد. حسین طائب در دوران اصلاحات نیز به عنوان یکی از بازجویان و شکنجه گران اوین، از جمله افرادی بود که نقش موثری در تهیه اعترافات تلویزیونی فعالان سیاسی و مخالفان رهبری در آن دوران داشت. پیش تر علی افشاری، از فعالان دانشجویی که در خارج از کشور به سر می برد، خبر داده بود که در دوران اصلاحات به مدت 5 ماه در زندان تحت شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی از طرف حسین طائب و تیمش قرار گرفته بود تا در نهایت تسلیم خواسته آنان برای شرکت در اعترافات تلویزیونی شده بود.


همچنین محمدرضا نقدی، از افراطیون معروف است که اولین بار نام وی در پرونده کرباسچی و شهرداران به زبان افتاد، زمانی که نقش وی در شکنجه شهرداران در زندان افشا شد. این رسوایی به حدی بزرگ بود که بعدا در دادگاه برای وی حکم حبس صادر شد، اما این حکم هیچگاه به مرحله اجرا نرسید. همچنین وی بار دیگر زمانی مطرح شد، که اعلام کرد خود می خواهد "حکم خدا" یعنی قصاص را در مورد تعدادی از دانشجویان که به ظن وی به معصوم توهین کرده بودند اجرا کند، تصمیمی که حتی با واکنش رهبری نیز روبرو شد. سوابق سیاه سردار نقدی به حدی است که کارشناسان بر این باورند که تنها دلیل انتساب وی به این سمت، و اشاره رهبری به "تعهد و شایستگی و تجارب ارزنده" وی در حکم انتساب، تبعیت محض وی از مافوق و بی رحمی و بی‌ملاحظه‌گی وی در برخورد با مخالفان است که با توجه به موقعیت بسیار سخت کودتاگران در شرایط فعلی و اثبات زنده بودن و قدرتمندتر شدن جنبش سبز پس از روز قدس می باشد.


در ادامه، تحلیل محمد تهوری برگرفته از سایت جنبش راه سبز می آید:

"تعهد، شایستگی و تجارب" سردار نقدی چیست؟

نام سردار نقدی در روزهای پرالتهاب پس از دوم خرداد 76 بر زبانها جاری شد. زمانیکه او در قامت جدی ترین مخالف دولت اصلاحات خود را به جامعه معرفی کرد. سردار نقدی که در روزهای پرالتهاب پس از دوم خرداد سال 1376 مسوولیت حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی را برعهده داشت، شخصا با نظارت و کنترل بر آنچه در  بازداشتگاه وصال می گذرد، رهبری برخورد با عواملی که از نگاه او و همفکرانش به پیروزی خاتمی منجر شده بود را برعهده گرفت. شکنجه و آزار و اذیت شهرداران تهران که در راستای دستگیری و محاکمه غلامحسین کرباسچی در بازداشتگاه وصال رخ داد، نقدی را به اوج شهرت رساند.

اعتراض قبه، معاون کرباسچی در شهرداری تهران، به شکنجه شدید جسمی و روحی در دادگاهی که از سیمای جمهوری اسلامی به طور زنده پخش می شد، اولین نورافکن را به آنچه در بازداشتگاه وصال گذشته بود تاباند. بعد از سخنان قبه تعداد دیگری از شهرداران مناطق مختلف تهران، خاطرات تکان دهنده ای از نوع شکنجه یی که در وصال متحمل شده اند، از طریق مطبوعات منتشر کردند، تا بیش از پیش نام سردار نقدی و تعهداتش به مقام رهبری بر زبانها جاری شود.

نقدی با شکایت شهرداران تهران و پیگیری نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی در دادگاه نظامی محاکمه و به سه ماه حبس محکوم شد ولی نه تنها این حکم اجرا نشد بلکه چند ماه بعد با وجود اینکه او از سمت اش در نیروی انتظامی برکنار شده بود به مشاورت نظامی رهبری رسید تا روشن شود که او در ایفای وظایف شغلی و مطابق دستور مقام مافوق عمل کرده است. 

تهدید به "اجرای حکم خدا" علیه "توهین کنندگان به مقدسات" توسط نقدی در صبحگاه مشترک نیروی انتظامی که توسط روزنامه صبح امروز منتشر و بازتاب گسترده ای در جامعه داشت، نشان داد که نقدی با وجود محاکمه و محکوم شدن در دادگاه نظامی باز با حمایت مقام های ارشد نظامی، وظیفه مقابله با دولت خاتمی و جنبش اصلاحات را برعهده دارد. 

اگرچه در سالهای آخر دوران اصلاحات کمتر نامی از نقدی در میان بود ولی همواره نام او بعنوان آمر اصلی حمله به تجمعات و برنامه های اصلاح طلبان مطرح بود. نقدی، ذوالنور، پورمحمدی، محسنی اژه ای و ذوالقدر از جمله فرماندهان نظامی، امنیتی و قضایی بودند که در نقش سرکوب کنندگان جنبش اصلاحات، تعهد و شایستگی خود را به مقام رهبری نشان داده و در این راه تجارب کافی کسب کرده اند.

با تصاحب کرسی ریاست جمهوری توسط محمود احمدی نژاد در سال 1384، نقدی به ریاست ستاد مبارزه به قاچاق ارز و کالا منصوب شد. اما این بار نقدی برای مبارزه با قاچاقچیان کالا که کنترل اسکله ها را در اختیار داشتند به این سمت منصوب نشد، بلکه همانگونه که مهدی کروبی در مجلس ششم افشاء کرد، اسکله هایی که برای قاچاق کالا و ارز مورد استفاده قرار می گرفتند در اختیار سپاه بودند و نیاز به حفاظت داشتند نه مبارزه. بنابراین منصوب کردن نقدی به ریاست این ستاد تضمین کننده فعالیت اقتصادی غیر قانونی سپاه در واردات کالا و قاچاق آن بود.

انتصاب نقدی به فرماندهی در روزهای بحرانی

ناظران سیاسی بر این باورند که بحرانی بودن شرایط داخلی کشور، از عمده ترین دلایل انتصاب سردار نقدی به فرماندهی بسیج بوده است، چراکه از نگاه رهبران ایران، امنیت کشور در این شرایط وابسته به قاطعیت عوامل سرکوب و داشتن تجربه لازم برای مقابله با هرگونه اعتراض داخلی است. اثبات بی رحمی و قاطعیت سردار نقدی در جریان بازداشت و شکنجه شهرداران تهران و شکنجه دانشجویان بازداشت شده بعد از حادثه کوی دانشگاه تهران، دلیل محکمی برای واگذاری بسیج به این فرمانده نظامی تلقی شده که دارای سابقه محکومیت  در دادگاه است.

آیت الله علی خامنه ای ماموریت جدید نقدی را تلاش برای سازماندهی و بسیج بیشتر اقشار مردم در زمانهایی که انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد، تعریف کرده است. به عقیده ناظران، پیام روشن این ماموریت، احساس خطر برای حیات جمهوری اسلامی و نگرانی مسوولان ارشد نظام از حوادث آینده است.

یت الله موسوی اردبیلی: چرا یک فرد بی اطلاع وتازه کار را می آورند تا دربرابر مرجعیت سخن بگوید

شبکه جنبش راه سبز ( جرس): آیت الله موسوی اردبیلی در دیدار اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی با این وی و در پاسخ به انتقاد دبیرکل این حزب از اعتراض مردم و سردادن برخی شعارها در روز قدس که وی آن را "نقض حکومت دینی" خوانده بود ، گفت:" این که شما گفتید فرازی از حقیقت است ولی به بخش‎های دیگر اشاره نکردید، یا لازم ندیدید و یا از آن غفلت کردید."

آیت الله موسوی اردبیلی در پاسخ به اظهارات محمد نبی حبیبی در دیداری که روز پنجشنبه هفته گذشته انجام شد، گفت:" شما در صحبت‎هایتان گفتید دین در خطر است؛ من هم این مسأله را قبول دارم ولی باید همه جوانب موضوع را دید."

این مرجع تقلید در ادامه افزود:"متأسفانه مدتی است، احساس می‎کنیم به روحانیت هجمه می‎شود، به اسلام هجمه می‎شود و این هجمه تنها از طرف یک گروه نیست، بلکه از طرف گروههای مختلف صورت می‎پذیرد. وقتی در رابطه با موضوعی مرجع تقلیدی هشدار می‎دهد، بعضی‎ها بجای توجه به این هشدار می‎گویند فلانی کیست که هشدار بدهد! اگر این رویه ادامه پیدا کند بعد از آن خطاب به دیگر مراجع نیز تسری پیدا می‎کند و سپس نظام مرجعیت و فقاهت مورد هجوم واقع خواهد شد."

آیت الله موسوی اردبیلی همچنین در ادامه تصریح کرد:" «اینها هم خطراتی است که مدتی است متوجه دین و روحانیت شده است، مبادا شما از آن غفلت کنید و فقط نظرتان را متوجه گوشه‎ای از مشکلات کنید."

وی در ادامه افزود: هر چیزی که بر خلاف مصالح اسلام و انقلاب گفته شود از جانب هرکس باشد مردود است. ممکن است افراد ناآگاهی را تحریک کنند که نسنجیده حرف بزنند؛ بدانید اینها جزء نقشه‎های دشمن است. چرا مدتی است به مرجعیت جسارت می‎شود؟ چرا وقتی یک مرجع سخنی می‎گوید یک فرد بی‎اطلاع و تازه کار را می‎آورند تا در برابر او سخن بگوید؟

گفتنی است در ابتدای این دیدار محمد نبی حبیبی دبیرکل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به این که "ما در حال حاضر دو هدف کلی را دنبال می‎کنیم؛ یکی تقویت تفکر دینی مبتنی بر ولایت فقیه و دیگری مقابله با هجمه‎ای که نسبت به این تفکر صورت می‎پذیرد" گفته بود:" ولی این دفاع از ولایت و توسعه تفکر دینی به این معنا نیست که از قوای مختلف سه‎گانه انتقادی صورت نگیرد."

دبیر کل حزب مؤتلفه با انتقاد از بعضی از شعارهای مطرح شده در روز قدس، این شعارها را در راستای نقض حکومت دینی دانسته و از آیت الله موسوی اردبیلی درخواست رهنمود کرده بود.

ابعاد تازه ای از نقش سپاه در حوادث اخیر فاش شد؛ گزارش مجعول سردار عراقی از رویدادهای پس از انتخابات

فرمانده لشکر محمد رسول الله با گذشت بیش از سه ماه از رویدادهای پس از انتخابات، ابعاد تازه ای از نقش سپاه و بسبج در کشتار مردم بیگناه را فاش کرد و ا ز فعالیت های جدید سپاه در مقابله با " جنگ نرم" در داخل و خارج کشور پرده بر داشت. وی اعتقاد دارد که اگر پایه‌ فرهنگی را تا کنون محکم می‌کردیم، عده‌ای با حرف‌های دروغین به خیابان‌ها نمی‌ریختند.

سردار سرتيپ پاسدار عبدالله عراقی در دیدار از  خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ايرنا) در رابطه با اعتراضات گسترده به تخلفات در جریان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، نکات تازه‌ای را فاش کرد و گفت که در مقابله با "اغتشاشات"، تمام مسئولیت با نیروهای سپاه و بسیج بوده است.

آگاهان سیاسی معتقدند اعلام این خبر بنوعی حکایت از این دارد که فرماندهان سپاه معتقدند تهران از خرداد ماه در شرایط بحرانی و جنگ بسر می برده  و سرداران با استقرار در خیابانهای شهر حکومت نظامی اعلام نشده ای را برقرار کرده بودند. این در حالی است که سیاسیون طرفدار احمدی نژاد همچنان معتقدند کشور در شرایط کاملا عادی بسر می برده است .  در واقع فرمانده هان سپاه با  چنین ااظهاراتی در صدد توجیه اعمال خشونت بار خود طی سه ماهه گذشته هستند.

وی برای اولین بار به نقش گسترده سپاه و بسیج در این عملیات پرداخت و خاطرنشان کرد: " بعد از اینکه نیروی انتظامی اعلام کرد، احتیاج به کمک بسیجیان برای کنترل اغتشاشات دارد، نیروهای بسیجی وارد عرصه شدند، که این اعلام نیاز در روز ‪ ۲۳‬خرداد ماه اتفاق افتاد و بخشی از نیروهای بسیجی به کمک آنها رفتند، اما از ‪ ۲۵‬خردادماه تمام مسئولیت برعهده سپاه و نیروهای بسیجی گذاشته شد که تا ‪ ۲۵‬مرداد ماه ادامه داشت."

عراقی پیش از این در تیرماه  گفته بود: "سپاه محمد رسول‌الله" که بازوی اجرایی بسیج در شهر تهران است، از روز ۳۰ خرداد وارد عمل شده و از ساعت دو ونیم بعد از ظهر همان روز در تهران مستقر شد." وی  همچنین تاکید کرده  بود که طبق مصوبۀ شورای عالی امنیت ملی، سپاه و بسیج در روز ۳۰ خرداد وارد عمل شدند. در حالی که اینک او  ۲۵ خرداد را شروع عملیات سپاه و بسیج می داند.

مردم خودشان را کشتند نه بسیجیان

فرمانده سپاه درمورد  حادثه مسجد لولاگر که بسیجی های مستقر در آن به سوی معترضان تیراندازی کردند، پرداخت و مدعی شد که معترضان به سوی نیروهای بسیج تیراندازی کرده اند. وی افزود: " یک تیر از بسیجیان شلیک نشد، ولی در دنیا گفتند که بسیجیان مردم را کشتند، اما داخل خودشان افرادی بودند که به مردم شلیک کردند و به نام بسیجی، نیروی انتظامی و بچه های وزارت اطلاعات تمام می کردند." وی همچنین مدعی شد: " بسیجی‌های داخل مسجد لولاگر بیش از دوساعت در حال کتک خوردن از اغتشاشگران بودند و حتی این پایگاه را آتش زدند."

ادعای عراقی در حالی عنوان می شود که بر اساس شواهد و فیلم های موجود، بسیجیان و نیروهای لباس شخصی از پشت بام مسجد لولاگر به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی می کردند.  همچنین کمیته  پیگیری های موسوی و کروبی  اعلام کرده اند که چند نفر از شهروندان تهرانی به ضرب گلوله در مقابل مسجد لولاگر کشته شده‌اند.

البته این سردار سپاه اعتقاد دارد که بیشتر افراد ذکر شده در فهرست ۷۲ نفره کشته‌شدگان کمیته میرحسین موسوی و کروبی زنده‌اند و در داخل یا خارج کشور به زندگی ادامه می‌دهند.  در گزارش کمیته آمده است که بیشتر این افراد در روزهای 25 و 30 خرداد ماه بر اثر گلوله مستقیم به قلب یا سر کشته شده اند.


من دستور تیر دادم

سرتیپ عراقی در مورد تیراندازی در پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا واقع در خیایان محمد علی جناح  گفت: " بیش از ‪ ۱۰‬هزار نفر به این حوزه حمله کردند و بسیجیان درها را بستند و ماشین سپاه را پشت آن گذاشتند اما این اغتشاگران شروع به سنگ پراکنی کردند و حتی بسیجیان را با تیر زدند، که یکی از افراد ما از ناحیه پا مجروح شده است." وی مسئولیت دستور  تیراندازی به مردم را می پذیرد ، آنجا که می گوید :" به بسیجی‌ها گفتم چند تا تیر مشقی بزنید تا شاید این افراد بترسند و از آنجا دور شوند، اما این افراد زمانی که فهمیدند این تیرها مشقی است، به هم می‌گفتند نترسید تیرها مشقی است و به پایگاه حمله کنید."  وی  با اظهار نگرانی از اینکه اسلحه خانه به دست " اغتشاشگران" بیفتد، ادامه داد:" «یکی از اغتشاشگران از دکل مخابرات بالا آمد تا به اسلحه خانه حمله کند، اما بر اساس قوانین نظامی کشور هر کسی که به یک پایگاه نظامی برای تسخیر و غارت سلاح‌های آن حمله کند، باید به او شلیک کرد. "

اغتشاشگران سازمان یافته

این فرمانده سپاه، جنبش اعتراضی اخیر را "جمعيتی اغتشاشگر" و  " سازمان‌يافته " خواند که " در فضای مجازی با هم در ارتباط بودند و کم کم حرکات آرام خیابانی را تبدیل به اغتشاشات یعنی آتش زدن بانک‌ها، ادارات دولتی، اماکن عمومی، بیت المال و حمله به پایگاه‌های بسیج کردند."

پیش از این نیز  عراقی فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران گفته بود که حدود ۳۰۰ هزار نفر در تشکلی موسوم به "سازمان رای" در ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران حضور داشتند و جریانات خیابانی بعد از انتخابات را به راه انداختند.

سردار عراقی نسبت به بالا گرفتن فضای تنش‌آلود در دانشگاه‌های کشور هشدار داده، می‌گوید: " مخالفان حاکمیت قصد دارند «اغتشاشات را همزمان با بازگشايی دانشگاه‌ها به اين فضای فرهنگی برده و اذهان عمومی را منحرف کنند و اغتشاشات را ادامه دهند."

 وی همچنین از نقش جدید سپاه خبر داد که  " سپاه پاسداران بر اساس قانون اساسی مقابله با جنگ نرم در داخل و خارج از کشور را آغاز کرده است. " وی معتقد است : " اگر پایه‌ی فرهنگی را تا کنون محکم می‌کردیم، عده‌ای با حرف‌های دروغین به خیابان‌ها نمی‌ریختند."

عبدالله عراقی  در این گفت و گو در حالی تعداد کشته شدگان را  ۲۴ نفر خواند که  پیش تر اعلام کرده بود: " 36 نفر در خشونت های پس از انتخابات 22 خرداد کشته شدند که سه مورد آنها در بازداشتگاه کهریزک در جنوب تهران بوده است. " وی اینک مدعی شد  ۱۲ نفر از کشته شدگان  بسیجی بوده‌اند.

گفتنی است سرتیپ عبدالله عراقی، فرمانده لشکر محمد رسول الله چندی پیش در اعتراض به پدر یکی از کشته شدگان حوادث اخیر که خود از افراد سپاه و جانباز بود، به صورت وی سیلی زد و از او خواست که پیگیر پرونده قتل فرزندش نشود و رضایت دهد. چرا که عراقی معتقد است که قاتل، فرزند پیغمبر است!! فیلم این گفت و گو در یوتیوب موجود است.

کارشناسان معتقدند که  نقش سپاه پاسداران در رویدادهای قبل و  پس از انتخابات بسیار گسترده تر از حضور خیابانی و کشتار مردم بی پناه است. این نهاد نقش اصلی در بازداشت، بازجویی و شکنجه فعالان سیاسی و روزنامه نگاران را نیز سالهاست که عهده دار است. انتقال برخی از زندانیان اخیر به کاخ فیروزه و بستری شدن تنی چند از بازداشت شدگان به بیمارستان بقیه الله تنها گوشه ای از نقش وسیع سرداران در ادامه بحران کشور است . این روزها نیز با راه انداختن " جنگ نرم" و خرید سهام شرکتهای دولتی، این نهاد می رود تا تمامی مراکز فرهنگی و اقتصادی کشور را نیز در زیر قدرت خود بگیرد.

از آنجا که حضور سرداران در عرصه سیاست، مخالفت دلسوزان نظام را به همراه داشته است، این نهاد تلاش دارد تا با علم کردن دشمنان فرضی داخلی و خارجی، همچنان به ایفای نقش در رویدادهای کشور بپردازد. اخیرا نیز فرمانده سپاه حوادث پس از انتخابات را " فتنه " ای بزرگتر از " جنگ تحمیلی " خواند. اینک افکار عمومی با این سوال اساسی روبه رواست که فرماندهان کی به پادگانهای خود بازمی گردند؟ آیا سرداران که اینک کرسی هایی را در کابینه و مجلس به خود اختصاص داده اند، خواهند توانست عرصه فرهنگ و سیاست را به دست براداران بدون یونیفورم خود بسپارند، یا همچنان حضور مستقیم آنان در صحنه حادثه می آفریند؟